English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
i cannot bear him حوصله او را ندارم
Other Matches
To be patient. To bear up. حوصله کردن ( حوصله بخرج دادن )
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance در یاد ندارم بخاطر ندارم
forbearing با حوصله
of little patience کم حوصله
self-contained با حوصله
impatient بی حوصله
short-tempered کم حوصله
mood حوصله
moods حوصله
craw حوصله
iam bored حوصله ام سر رفته
it irks me حوصله ام سررفت
i am fed up حوصله ام سر رفت
self contained با حوصله محتاط
have patience with me با من حوصله کنید
He exhausted(taxed)my patience.I got fed up with him. حوصله ام را بسر آورد
I cant be bothered. bother the flies! برو بابا حوصله داری !
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
Be patient . صبر داشته باش ( حوصله کن )
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
to have patience تاب اوردن حوصله داشتن
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
i have nothing ندارم
Are there any letters for me? من نامه ای ندارم؟
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
Are there any messages for me? من پیغامی ندارم؟
I am dead broke . I am penniless. یک غاز هم ندارم
i am not a with him با او اشنایی ندارم
i have no objection to that به ان اعتراضی ندارم
i dont meant it مقصودی ندارم
i am not in حالش را ندارم
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
I have nothing against you . با شما مخالفتی ندارم
i have no work today امروز کاری ندارم
i reck not of danger من باکی از خطر ندارم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
i do not have the courage جرات انرا ندارم
I'm not worth it. من ارزش اونو ندارم.
I have no small change. من پول خرد ندارم.
i am out of p with it دیگرحوصله انرا ندارم
No offence! قصد اهانت ندارم!
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
i am reluctant to go میل ندارم بروم
I am sore at her. Iam bitter about her. ازاودل خوشی ندارم
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
I have nothing to do with him . با اوسر وکاری ندارم
i do not feel like working کار کردن ندارم
I am not in the mood. حال وحوصله ندارم
I have nothing to do with politics. کاری به سیاست ندارم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
I have no doubt that you wI'll succeed. تردیدی ندارم که موفق می شوید
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
I have nothing more to say . دیگر عرضی نیست ( ندارم )
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I cant take (stand) it any longer. بیش از این تاب ندارم
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I am minding my own business. کاری بکار کسی ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
She is not concerned with all that . با این کارها کاری ندارم
I dislike dull colors . رنگهای مات را دوست ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
i have nothing else هیچ چیز دیگر ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I have no claim to this house. نسبت به این خانه ادعایی ندارم
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
You must be joking (kidding). شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I don't socialize much these days. این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com