English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
cistern حوضچه ارامش منبع
cisterns حوضچه ارامش منبع
Other Matches
resting pool حوضچه ارامش
impact basin حوضچه ارامش
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source منبع خطی منبع شبکه
basin حوضچه
craters حوضچه
crater حوضچه
laver اب انبار حوضچه
flush tank حوضچه شستشو
arctic basin حوضچه قطبی
recharge basin حوضچه تغذیه
receiving basin حوضچه ابگیر
sedimentation pond حوضچه ته نشینی
trap box حوضچه رسوب
graving dock حوضچه تعمیرکشتی
equalizing basin حوضچه توزیع اب
setting basin حوضچه رسوب
settling basin حوضچه رسوب
settling basin حوضچه تهنشینی
sedimentation basin حوضچه رسوبگیر
boat pool حوضچه قایق
impact basin حوضچه بار شکن
floating drydock حوضچه شناور خشک
trap box حوضچه رسوب زهکشها
ship کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
docks حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
dock حوضچه تعمیر ناو
stilling basin حوضچه ارام کننده
brine pan حوضچه نمک گیری
dry dock کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry docks کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
sealing basin حوضچه ایجاد هوابند ابی
hawser طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
peace ارامش
calmness ارامش
equilibrium ارامش
imperturbableness ارامش
imperturbation ارامش
peacefulness ارامش
stillness ارامش
peaceably با ارامش
quietude ارامش
serenity ارامش
ataraxy ارامش
callmness ارامش
placidity ارامش
imperturbability ارامش
sedateness ارامش
serenely با ارامش
impassiveness ارامش
sedately با ارامش
peaceableness ارامش
quietness ارامش
calmest : ارامش
calmer : ارامش
calmed : ارامش
calming : ارامش
calm : ارامش
pacification ارامش
quiescence ارامش
composure ارامش
calms : ارامش
jet diffusion basin حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
he seeks rest but finds none ارامش میجویدولی
day of rest روز ارامش
silences سکوت ارامش
silencing سکوت ارامش
lull ارامش سکون
quietest ارامش سکون
silenced سکوت ارامش
lulled ارامش سکون
pacificist ارامش طلب
lulls ارامش سکون
silence سکوت ارامش
p was restored in the country ارامش درکشوربرقرارشد
ataraxia ارامش درون
ataraxia ارامش قلب
peace breaker ارامش بهم زن
pacifist ارامش طلب
lulling ارامش سکون
quiet ارامش سکون
taciturnity سکوت ارامش
staidness ارامش پایداری
tranquility ارامش اسودگی
social peace ارامش اجتماعی
tranquillity ارامش اسودگی
soothing ارامش بخش
quietism ارامش گرایی
composedness ارامی- ارامش- اسودگی
solace مایه تسلی ارامش
pacificism ارامش طلبی صلحجویی
mitigatory مایه کاهش یا ارامش
impassivity ارامش پوست کلفتی
pacifism ارامش طلبی صلحجویی
breaches of the peace بهم زدن ارامش عمومی
hush ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
breach of the peace بهم زدن ارامش عمومی
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
fountain منبع
fountains منبع
fount منبع
wellspring منبع
origins منبع
hotbed منبع
pooled منبع
origin منبع
cisterns منبع
receptacles منبع
supplied منبع
supplying منبع
cistern منبع
supply منبع
water supply منبع اب
cistern منبع اب
references منبع
rootstock منبع
pools منبع
resourc منبع
receptacle منبع
water system منبع اب
reference منبع
source منبع
hotbeds منبع
small reservoir at well top منبع
water supplies منبع اب
cisterns منبع اب
source code کد منبع
pool منبع
head spring منبع
resource منبع
light source منبع نور
information source منبع اطلاعات
light point منبع روشنایی
word of mouth <idiom> از منبع موثق
resource منبع ممر
isogenous دارای یک منبع
wellhead منبع چشمه
incandescent source منبع ملتهب
current supply منبع جریان
illuminant منبع نور
data source منبع داده
electron emitter منبع الکترون
elevated tanke منبع اب هوائی
elevator boot منبع بالابر
grid bias supply منبع ولتاژشبکه
energizer منبع انرژی
energy supply منبع انرژی
excitation source منبع برانگیختگی
source منبع برق
image source منبع تصویر
cooling water supply منبع اب سرد
cold water supply منبع ابسرد
aliunde از منبع دیگر
heat supply منبع حرارتی
originals منبع سرچشمه
original منبع سرچشمه
attack origine محل یا منبع تک
mines منبع مامن
mined منبع مامن
mine منبع مامن
cold body منبع سرد
agency of communications منبع ارتباط
second source منبع دوم
source language زبان منبع
source listing لیست منبع
source of power منبع قدرت
source of power منبع انرژی
source program برنامه منبع
source منبع منشاء
source register ثبات منبع
source routine روال منبع
store of value منبع ارزش
source document سند منبع
power source منبع قدرت
source data دادههای منبع
resource sharing اشتراک منبع
resource management مدیریت منبع
noise منبع تغذیه
noises منبع تغذیه
resource file فایل منبع
authority منبع موثق
power supply منبع انرژی
power supply منبع تغذیه
power supplay منبع تغذیه
power supplay منبع قدرت
source computer کامپیوتر منبع
fountainhead منبع خبر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com