Dictiornary-Farsi | حوضچه ایجاد هوابند ابی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sealing basin	حوضچه ایجاد هوابند ابی


Other Matches

airlocks	هوابند
airproof	هوابند
air tight	هوابند
air lock	دریچه هوابند
seal	هوابند ابی
seals	هوابند ابی
mercury seal stirrer	همزن با هوابند جیوهای
baby siphon	سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
craters	حوضچه
basin	حوضچه
crater	حوضچه
impact basin	حوضچه ارامش
recharge basin	حوضچه تغذیه
setting basin	حوضچه رسوب
sedimentation basin	حوضچه رسوبگیر
sedimentation pond	حوضچه ته نشینی
boat pool	حوضچه قایق
receiving basin	حوضچه ابگیر
laver	اب انبار حوضچه
settling basin	حوضچه رسوب
arctic basin	حوضچه قطبی
settling basin	حوضچه تهنشینی
trap box	حوضچه رسوب
equalizing basin	حوضچه توزیع اب
flush tank	حوضچه شستشو
graving dock	حوضچه تعمیرکشتی
resting pool	حوضچه ارامش
ActiveX	سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
stilling basin	حوضچه ارام کننده
dock	حوضچه تعمیر ناو
docks	حوضچه تعمیر ناو
cistern	حوضچه ارامش منبع
trap box	حوضچه رسوب زهکشها
dry docks	کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
impact basin	حوضچه بار شکن
brine pan	حوضچه نمک گیری
floating drydock	حوضچه شناور خشک
dry dock	کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
cisterns	حوضچه ارامش منبع
ship	کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
docked	حوضچه تعمیر ناو
docking report	گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
floating dock	حوضچه شناور تعمیر کشتی
hawser	طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers	طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
jet diffusion basin	حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
docking plan	نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
origination	ایجاد
developments	ایجاد
development	ایجاد
creations	ایجاد
creation	ایجاد
authorship	ایجاد
productions	ایجاد
creating	ایجاد
construction	ایجاد
creates	ایجاد
constructions	ایجاد
generation	ایجاد
create	ایجاد
bridging	ایجاد پل
generations	ایجاد
production	ایجاد
windowing	ایجاد پنجره
originative	ایجاد کننده
hypnogenesis	ایجاد خواب
pustulation	ایجاد جوش
wealth creation	ایجاد ثروت
orogenesis	ایجاد کوه
creates	ایجاد کردن
originationu	ایجاد ابداع
create	ایجاد کردن
screeching	ایجاد کردن
amounting	ایجاد مجموعی از...
amounts	ایجاد مجموعی از...
housing	ایجاد مسکن
scandalization	ایجاد افتضاح
salivation	ایجاد بزاق
obstructions	ایجاد مانع
stimulation	ایجاد محرک
money creation	ایجاد پول
mythopoeia	ایجاد افسانه
grounding	ایجاد زمین
vacuolation	ایجاد حفره
engender	ایجاد کردن
develop	ایجاد کردن
develops	ایجاد کردن
screeches	ایجاد کردن
stylization	ایجاد سبک
worker	ایجاد کننده
surging	ایجاد موج
rainmaking	ایجاد باران
spermatogenesis	ایجاد نطفه
spiculation	ایجاد خار
screeched	ایجاد کردن
engendered	ایجاد کردن
engendering	ایجاد کردن
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
polarization	ایجاد دو قطب
creating	ایجاد کردن
pitting	ایجاد حفره
preclusion	ایجاد مانع
territorialization	ایجاد ناحیه
obstruction	ایجاد مانع
pupation	ایجاد شفیره
engenders	ایجاد کردن
screech	ایجاد کردن
structuralization	ایجاد ساختمان
constructing	ساختن یا ایجاد
make waves <idiom>	ایجاد دردسر
lenticulation	ایجاد عدسی
isochronism	ایجاد همزمانی
rake in the money <idiom>	ایجاد تعجب
capital creation	ایجاد سرمایه
lactation	ایجاد شیر
irruption	ایجاد ناگهانی
average	ایجاد میانگین
resonances	ایجاد طنین
resonance	ایجاد طنین
constructed	ساختن یا ایجاد
construct	ساختن یا ایجاد
constructs	ساختن یا ایجاد
averaging	ایجاد میانگین
averages	ایجاد میانگین
averaged	ایجاد میانگین
causer	ایجاد کننده
lacrimation	ایجاد اشک
looping	ایجاد حلقه
system generation	ایجاد سیستم
form	ایجاد یک شکل
forms	ایجاد یک شکل
furunculosis	ایجاد کورک
stockade	ایجاد مانع
stockades	ایجاد مانع
creation of money	ایجاد پول
creation date	تاریخ ایجاد
contouring	ایجاد طرح
amounted	ایجاد مجموعی از...
amount	ایجاد مجموعی از...
formed	ایجاد یک شکل
configure	ایجاد پیکربندی
obstructs	ایجاد مانع کردن
obstructing	ایجاد مانع کردن
irrupt	ناگهان ایجاد شدن
bleeped	ایجاد صدای اخطار
bleeps	ایجاد صدای اخطار
bleeping	ایجاد صدای اخطار
obstructed	ایجاد مانع کردن
allowance method	روش ایجاد ذخیره
punch	سوراخ ایجاد کردن
punched	سوراخ ایجاد کردن
punches	سوراخ ایجاد کردن
obstruct	ایجاد مانع کردن
isochronism	ایجاد تقارن همزمانی
steam heating	ایجاد حرارت با بخار
strike off	بی زحمت ایجاد شدن
bleep	ایجاد صدای اخطار
pyromania	جنون ایجاد حریق
hydrotaxis	ایجاد واکنش در برابر اب
canalize	ایجاد ابراه کردن
holography	ایجاد تصویر لیزری
reflectorize	ایجاد انعکاس کردن
hi fi	وسایل ایجاد صدا
goitrogenic	ایجاد کننده گواتر
rowdyism	ایجاد سر وصدا و اشوب
ruralization	ایجاد زندگی روستایی
schismatism	ایجاد جدایی تفرقه
creative prescription	مرور زمان ایجاد حق
goiterogenic	ایجاد کننده گواتر
reflecterize	ایجاد انعکاس کردن
recreative	دوباره ایجاد کننده
radiogenic	ایجاد شده در اثرتشعشع
siliciferous	ایجاد کننده سیلیکون
inbreed	از یک نژاد ایجاد کردن
mushrooms	بسرعت ایجاد کردن
mushrooming	بسرعت ایجاد کردن
mushroomed	بسرعت ایجاد کردن
mushroom	بسرعت ایجاد کردن
shock point	نقطه ایجاد زلزله
hypnogenesis	ایجاد خواب هیپنوتیزم
arson	ایجاد حریق عمدی
sentimentalization	ایجاد احساسات وعواطف
frontogenesis	ایجاد جبهه واحد
agitation of water surface	ایجاد تلاطم در سطح اب
raise eyebrows <idiom>	ایجاد مشکل و زحمت
constructs	ایجاد کردن ساخت
To set(create,establish)a precedent.	ایجاد سابقه کردن
obstruction method	روش ایجاد مانع
positive prescription	مرور زمان ایجاد حق
breached	ایجاد شکاف کردن
tide	جزرومد ایجاد کردن
obstruction box	جعبه ایجاد مانع
thallogenous	ایجاد کننده تالیوم
constructing	ایجاد کردن ساخت
constructed	ایجاد کردن ساخت
discomfit	ایجاد اشکال کردن
discomfited	ایجاد اشکال کردن
discomfiting	ایجاد اشکال کردن
set off <idiom>	بالانس ایجاد کردن
breaches	ایجاد شکاف کردن