English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (7 milliseconds)
English Persian
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
Other Matches
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
wattle ترکه برای ساختن سبد ترکه
paracelling کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
dish towel حوله فرفشویی
stupe حوله داغ
huckabach پارچه حوله
huck aback پارچه حوله ای
a bath towel حوله حمام
white goods حوله سفید ملافه
stupe حوله لحافک زخم
turkish towel حوله مخمل نما
Wipe your hands on a towel. دستهایت را با حوله پاک کن
towel باحوله خشک کردن حوله
towels باحوله خشک کردن حوله
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
jack towel حوله بی سروته که دوراستوانه یاغلتکی باشد
throw in towel پرتاب حوله بمنظور تسلیم شدن
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
legacy ترکه
patrimonies ترکه
sprigs ترکه
sprig ترکه
successions ترکه
bough ترکه
affshoot ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
branchlet ترکه
patrimony ترکه
legacies ترکه
switches ترکه
switched ترکه
boughs ترکه
succession ترکه
switch ترکه
twigs ترکه
wand ترکه
wands ترکه
twig ترکه
rods ترکه
scions ترکه نو
scion ترکه نو
heirloom ترکه
bequests ترکه
bequest ترکه
rod ترکه
virga ترکه
twing ترکه
estate of a deceased ترکه
sprays ترکه
spraying ترکه
sprayed ترکه
spray ترکه
heirlooms ترکه
roof batten ترکه
pulmonic بیمار
ill- بیمار
ill بیمار
bedfast بیمار
sickliest بیمار
bedrid بیمار
bedridden بیمار
sicklier بیمار
sickly بیمار
sickest بیمار
patients بیمار
woozy بیمار
sick بیمار
wooziest بیمار
ills بیمار
woozier بیمار
patient بیمار
viminal ترکه دهنده
twiggy ترکه مانند
twigged ترکه مانند
one third of estate ثلث ترکه
one thrid of the estate ثلث ترکه
residue of the state مازاد ترکه
personal representative امین ترکه
renouncing probate رد سمت ترکه
residuary account حساب ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
offshoot ترکه فرع
offshoots ترکه فرع
legacy ترکه موصی به
distribution of the estate تقسیم ترکه
administration of estate اداره ترکه
adminstrator of state مدیر ترکه
withy ترکه بید
personal representative مدیر ترکه
legacies ترکه موصی به
maniac بیمار مانیایی
sick nurse پرستار بیمار
sick of love بیمار عشق
psychopath بیمار روانی
patients بیمار مریض
patient بیمار مریض
sickrooms اتاق بیمار
sickroom اتاق بیمار
psychotic بیمار روانی
psychopaths بیمار روانی
sick industry صنعت بیمار
love sick بیمار عشق
look for بیمار بودن
outpatient بیمار سرپایی
languideyes چشمان بیمار
out-patient بیمار سرپائی
out-patients بیمار سرپائی
inpatient بیمار بستری
maniacs بیمار مانیایی
podagric بیمار نقرس
psyho بیمار روانی
dangeously sick سخت بیمار
homesick بیمار وطن
fiducial وابسته به امین ترکه
letters of administration سند مدیریت ترکه
distributions تقسیم ترکه متوفی
distribution تقسیم ترکه متوفی
wicker ترکه یا چوب کوتاه
outpatient بیمار سرپایی بیمارستان
carer مراقبو تیماردار بیمار
bedpans لگن بیمار بستری
languishes بیمار عشق شدن
bedpan لگن بیمار بستری
languish بیمار عشق شدن
in-patients بیمار بستریدر بیمارستان
in-patient بیمار بستریدر بیمارستان
you will become sick شما بیمار میشوید
happy go lucky اسان گذران بیمار
languishing بیمار عشق شدن
unhealthy غیر سالم بیمار
languished بیمار عشق شدن
heritage ماترک ترکه غیر منقول
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
pendent lite حکم معلق امین ترکه
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
strecher تخت روان حمل بیمار
rehabilitant بیمار یا معلول درحال نوتوانی
The patient went off in a faint بیمار غش کرد ( از حال رفت )
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
The patients hrart stopped beating. قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
eliza برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
wicker work سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com