Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rimland
حومه ناحیه مرکزی
Other Matches
Farahan
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
suburbs
حومه
vicinity
در حومه
suburb
حومه
environs
حومه
outskirt
حومه
outskirts
حومه
suburbia
حومه شهر
countryside
حومه شهر
suburb
حومه شهر
exurbanite
حومه نشین
exurbia
حومه شهر
in the country
در حومه شهر
suburbanite
ساکن حومه
suburbia
حومه نشینی
vicinity
همسایگی حومه
the outskirts of the town
حومه شهر
suburban
اهل حومه شهر
skirt
دامنه کوه حومه شهر
skirts
دامنه کوه حومه شهر
to live outside Tehran
در حومه تهران زندگی کردن
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
skirted
دامنه کوه حومه شهر
to work out of town
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
outstation
ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
towns
شهر کوچک قصبه حومه شهر
town
شهر کوچک قصبه حومه شهر
country side
بیرون شهر حومه شهر
proclimax
ناحیه
subregion
ناحیه
districts
ناحیه
sector
ناحیه
zones
ناحیه
sectors
ناحیه
situs
ناحیه
zone
ناحیه
district
ناحیه
realms
ناحیه
realm
ناحیه
shires
ناحیه
sympatric
هم ناحیه
reaches
ناحیه
reaching
ناحیه
local
<adj.>
ناحیه ای
regional
<adj.>
ناحیه ای
demesne
ناحیه
wards
ناحیه
ward
ناحیه
regions
ناحیه
region
ناحیه
shire
ناحیه
reach
ناحیه
reached
ناحیه
areas
ناحیه
output area
ناحیه
area
ناحیه
ranges
ناحیه
partitions
ناحیه
partition
ناحیه
range
ناحیه
ranged
ناحیه
axial
مرکزی
cores
مرکزی
core
مرکزی
centrical
مرکزی
focal line
خط مرکزی
focal
مرکزی
centerline
خط مرکزی
central
مرکزی
cl
خط مرکزی
central pumping station
مرکزی
centre pocket
مرکزی
magnetic domain
ناحیه مغناطیسی
forbidden zone
ناحیه ممنوع
zone of contact
ناحیه تماس
fixed area
ناحیه ثابت
erogenous zone
ناحیه شهوتزا
erogenous zones
ناحیه شهوتزا
Equator
ناحیه استوایی
edge zone
ناحیه لبه
terrain
زمین ناحیه
frequency region
ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau
ناحیه قطع
genital zone
ناحیه تناسلی
littoral
ناحیه ساحلی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
input area
ناحیه ورودی
indifference zone
ناحیه خنثی
touch spot
ناحیه بساوشی
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
two phase region
ناحیه دو فازی
wernicke's area
ناحیه ورنیکه
work area
ناحیه کاری
heat affected zone
ناحیه پیوند
goldfield
ناحیه زرخیز
gold field
ناحیه زرخیز
regionalism
ناحیه گرایی
depletion layer
ناحیه تخلیه
depletion zone
ناحیه تخلیه
regions
ناحیه فضا
region
ناحیه عملیات
region
ناحیه نظامی
region
ناحیه فضا
active area
ناحیه فعال
area search
جستجوی ناحیه
audio range
ناحیه صوتی
slums
ناحیه فقیرنشین
baffle area
ناحیه کور
slum
ناحیه فقیرنشین
boom swing
ناحیه لرزش
broca's area
ناحیه بروکا
regions
ناحیه نظامی
regions
ناحیه عملیات
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
lumbar
ناحیه کمر
dead space
ناحیه کور
critical region
ناحیه شاخص
critical region
ناحیه بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
commutation zone
ناحیه کموتاسیون
common area
ناحیه مشترک
climatic region
ناحیه اقلیمی
part
سهم ناحیه
buffer area
ناحیه میانگیر
measuring range
ناحیه ی سنجش
skid row
ناحیه پست
storage area
ناحیه انبارش
range of storke
ناحیه ضربه
districts
ناحیه نظامی
suppressor area
ناحیه بازدارنده
pyramidal area
ناحیه هرمی
residential area
ناحیه مسکونی
zones
منطقه ناحیه
overflow area
ناحیه سرریز
sectors
خط کش ریاضی ناحیه
recording eara
ناحیه ضبط
range of variation
ناحیه انحراف
zone
منطقه ناحیه
silva
ناحیه جنگلی
radius of action
ناحیه رانندگی
range of adjustment
ناحیه تنظیم
soft spot
ناحیه نشست
Sept
ناحیه محصو
arid area
ناحیه خشک
range of variation
ناحیه تغییر
district
ناحیه نظامی
telephone area
ناحیه اتصال
territorialization
ایجاد ناحیه
sector
خط کش ریاضی ناحیه
scan area
ناحیه پیمایش
sciatic
ناحیه چاربند
sector commander
فرمانده ناحیه
naval district
ناحیه دریایی
the abdominal region
ناحیه شکم
output area
ناحیه خروجی
motor area
ناحیه حرکتی
oral zone
ناحیه دهانی
nucleus
لب هسته مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
centralists
مرکزی نگر
centrically
بطور مرکزی
head office
اداره مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
central bank
بانک مرکزی
centrum
جسم مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
center
گروه مرکزی
center base
میدان مرکزی
centre game
بازی مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central head
فشار مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central city
شهر مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central load
بار مرکزی
central site
سایت مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com