Dictiornary-Farsi | حکمت مادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 109 (2 milliseconds)

English	Persian
physicism	حکمت مادی


Other Matches

objectivism	ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
wisdom	حکمت
philosophies	حکمت
metaphsics	حکمت
philosophy	حکمت
luting	گل حکمت
theosophy	حکمت الهی
doctrines	اصول حکمت
doctrine	اصول حکمت
pythagoreanism	حکمت فیثاغورثی
wise saying	پند حکمت
mottoes	اندرز حکمت
theology	حکمت الهی
motto	اندرز حکمت
sayings	پند حکمت
saying	پند حکمت
mottos	اندرز حکمت
kant	حکمت کنت
teleology	مطالعه حکمت غایی
teleology	حکمت علل غایی
philosophically	ازراه حکمت دوستی
socratic	پیرو حکمت سقراط
to suck eggs	بلقمان حکمت اموختن
metempirics	حکمت ماورای مشهودات
academic	طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
don't teach your grandmother to suck the eggs <idiom>	لقمان را حکمت آموختن خطاست
physico theology	حکمت الهی موافق اصول طبیعی
irrigation channel	مادی
corporeal	مادی
so matic	مادی
catch feeder	مادی
hylic	مادی
rain worm	مادی
fleshly	مادی
canals	مادی
materials	مادی
canal	مادی
worldling	مادی
physical	مادی
material	مادی
materialist	مادی
materialists	مادی
materialization	مادی سازی
material mass	جرم مادی
physical device	ابزار مادی
natural philosopher	حکیم مادی
tangible assets	دارائیهای مادی
overseer of irrigation channel	مادی سالار
physical coercion	اجبار مادی
physical	مادی جسمانی
tangible property	دارائی مادی
physical science	دانش مادی
physical connection	اتصال مادی
physical record	مدرک مادی
physical dimension	بعد مادی
material incentives	محرکهای مادی
material incentives	انگیزههای مادی
material	مادی جسمانی
worldly	جسمانی مادی
materialize	مادی کردن
materializing	مادی کردن
materializes	مادی کردن
materialized	مادی کردن
materialising	مادی کردن
materialises	مادی کردن
materialised	مادی کردن
immaterial	غیر مادی
materials	مادی جسمانی
spiritually	غیر مادی
idiographic	مجازی مادی
hylozoism	فلسفه مادی
incorporal	غیر مادی
earthen	مادی جسمانی
matter wave	موج مادی
material damage	خسارت مادی
incorporeal	غیر مادی
substantiated	شکل مادی بخشیدن به
substantiate	شکل مادی بخشیدن به
substantiating	شکل مادی بخشیدن به
valor	ارزش مادی اهمیت
substantiates	شکل مادی بخشیدن به
incorporeally	بطور غیر مادی
superphysical	ماورای عالم مادی
immaterialize	غیر مادی کردن
strict liability offence	جرم مادی صرف
spiritusoity	عالم غیر مادی
valour	ارزش مادی اهمیت
materiality	جنبه مادی ضرورت
primary masses	نقاط مادی اولیه
superempirical	خارج از جهان مادی
physical element of crime	عنصر مادی جرم
autism	عدم توجه بعالم مادی
transcendentalism	فلسفه خارج جهان مادی
spiritual	غیر مادی بطور روحانی
objectivism	عین گرایی فلسفه مادی
dialectical materialism	اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
materiel	قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
syupersubstantial	مافق وجود یا جوهر مادی روحی
corpus delicti	عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
objectify	بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
advantaged	کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
dialectic materialism	دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
atomism	عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
bourgeois <adj.>	از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
spiritism	اعتقاد به وجود روح وبازگشت ارواح بعالم مادی روح گرایی
antimateriel ammunition	مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
pork barrel	برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت