Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English
Persian
governor
حکمران فرمانده
governors
حکمران فرمانده
Other Matches
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief
فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
governors
حکمران
rulers
حکمران
governor
حکمران
ruler
حکمران
governor
والی حکمران استاندار
governors
والی حکمران استاندار
commanders
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
gubernatorial
مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
commander in chief
فرمانده کل
commander in chief
فرمانده کل
chief
فرمانده
commandant
فرمانده
commanders
فرمانده
commanders-in-chief
فرمانده کل
chiefs
فرمانده
commander
فرمانده
commander of d.
فرمانده
imperator
فرمانده
oldman
فرمانده کل
commandants
فرمانده
generalissimos
فرمانده کل
generalissimo
فرمانده کل
commander-in-chief
فرمانده کل
sector commander
فرمانده ناحیه
battery commander
فرمانده اتشبار
battalion commander
فرمانده گردان
penteconter
فرمانده پنجاه تن
platoon leader
فرمانده دسته
territorial commander
فرمانده سرزمینی
regiment commander
فرمانده هنگ
pendragon
فرمانده کل قوا
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
divisional officer
فرمانده یگان
commander's concept
تدبیر فرمانده
company commander
فرمانده گروهان
corps commander
فرمانده سپاه
division commander
فرمانده لشگر
exercise commander
فرمانده مانور
fleet commander
فرمانده ناوگان
flight leader
فرمانده پرواز
chief of boat
فرمانده قایق
hetman
فرمانده لهستانی
brigade commander
فرمانده تیپ
chevroner
فرمانده گروه
army commander
فرمانده ارتش
drum major
فرمانده طبالان
leaders
راهنما فرمانده
drum majors
فرمانده طبالان
leader
فرمانده دسته
leader
راهنما فرمانده
brigadier
فرمانده تیپ
captains
فرمانده هواپیما
skipper
فرمانده ناو
captains
فرمانده ناو
captaining
فرمانده هواپیما
captaining
فرمانده ناو
captained
فرمانده هواپیما
captained
فرمانده ناو
captain
فرمانده هواپیما
skippered
فرمانده ناو
captain
فرمانده ناو
admirals
امیرالبحر فرمانده
commandants
افسر فرمانده
brigadiers
فرمانده تیپ
prefect
رئیس فرمانده
prefects
رئیس فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
commandant
افسر فرمانده
commanding officer
افسر فرمانده
admiral
امیرالبحر فرمانده
skippers
فرمانده ناو
skippering
فرمانده ناو
leaders
فرمانده دسته
phylarch
فرمانده سواره نظام
section leader
فرمانده رسد یا جوخه
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
sea captain
فرمانده نیروی دریایی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
chief of naval operations
فرمانده عملیات دریایی
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
commodore
فرمانده یکان هوایی
commodore
فرمانده پایگاه هوایی
commission pennant
پرچم فرمانده ناو
commodores
افسر فرمانده دریایی
commodores
فرمانده یکان هوایی
commodore
افسر فرمانده دریایی
executive order
فرمانده دوم ناو
commodores
فرمانده پایگاه هوایی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
flag captain
فرمانده ناو سرفرماندهی
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
sector commander
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
drillmaster
فرمانده تمرین نظامی سردسته
tactical air commander
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
leaders
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leader
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
budget item
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
warlock
جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com