Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
English
Persian
fieri facias
حکم اجرا
Search result with all words
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
database
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
database
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد
databases
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
databases
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد
source
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
use
در حال حاضر در حال اجرا
uses
در حال حاضر در حال اجرا
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
management
اجرا و نگهداری شبکه
managements
اجرا و نگهداری شبکه
direct objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objecting
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
pure
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
purer
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
purest
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
session
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
sessions
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
application
اجرا
applications
اجرا
enhance
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
binder
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
binders
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
practice
طرز اجرا
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
job
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
jobs
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
بیت اجرا میشود
machined
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machined
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined
بیت اجرا میشود
machines
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machines
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machines
بیت اجرا میشود
string
عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
test
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tested
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
arithmetic
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
complete
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
halt
دستوری در برنامه که در حین اجرا
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
دستوری در برنامه که در حین اجرا
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
دستوری در برنامه که در حین اجرا
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
fetch
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetched
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetches
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
language
تبدیل و اجرا میکند
language
در زمان اجرا
languages
تبدیل و اجرا میکند
languages
در زمان اجرا
bind
به صورتی که قابل اجرا باشد
binds
به صورتی که قابل اجرا باشد
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
crash
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
effective
قابل اجرا
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
overlay
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
Other Matches
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
runs
اجرا
implementation
اجرا
run
اجرا
ministration
اجرا
completion
اجرا
effect
اجرا
feasance
اجرا
exercize
اجرا
fulfilment
اجرا
performance
اجرا
performances
اجرا
operation
به اجرا
effected
اجرا
effecting
اجرا
administration
اجرا
administrations
اجرا
executed
اجرا
accomplishment
اجرا
executes
اجرا
execute
اجرا
execution
اجرا
executing
اجرا
implementation
اجرا
usefulness
قابلیت اجرا
enforcement order
دستور اجرا
execution time
زمان اجرا
enforcible
قابل اجرا
execution cycle
چرخه اجرا
execute phase
مرحله اجرا
execute cycle
چرخه اجرا
executable
قابل اجرا
executable
اجرا پذیر
run book
دفتر اجرا
run manual
راهنمای اجرا
execution time
مدت اجرا
load and go
بارکنش و اجرا
lictor
مامور اجرا
non execution
عدم اجرا
executory
قابل اجرا
inexecution
عدم اجرا
inexecutable
اجرا نشدنی
run time
زمان اجرا
fulfit
اجرا کردن
put in practice
اجرا کردن
executive officen
گماشته اجرا
non performance
عدم اجرا
execution time
هنگام اجرا
execution time
حین اجرا
executive bailiff
مامور اجرا
mode of execution
طرز اجرا
endorcement procedure
شیوه اجرا
assemble and go
همگذاری و اجرا
enforce
اجرا کردن
enforce
به اجرا دراوردن
enforced
اجرا کردن
enforced
به اجرا دراوردن
enforces
اجرا کردن
enforces
به اجرا دراوردن
enforcing
اجرا کردن
enforcing
به اجرا دراوردن
practising
اجرا کردن
practises
اجرا کردن
practise
اجرا کردن
feasibility
امکان اجرا
conduct
اجرا کردن
conducted
اجرا کردن
conducting
اجرا کردن
conducts
اجرا کردن
sergeant
مامور اجرا
sergeants
مامور اجرا
deliver
اجرا کردن
delivers
اجرا کردن
practicing
اجرا کردن
perform
اجرا کردن
performed
اجرا کردن
practicable
قابل اجرا
unfulfilled
اجرا نشده
accomplishable
قابل اجرا
accomplisher
اجرا کننده
implemented
اجرا کردن
bumbailiff
مامور اجرا
carry into effect
اجرا کردن
carry into execution
اجرا کردن
carry out
اجرا کردن
compile and go
همگردانی و اجرا
sanctions
ضمانت اجرا
sanctioning
ضمانت اجرا
sanctioned
ضمانت اجرا
performs
اجرا کردن
enforceable
قابل اجرا
inapplicable
اجرا نشدنی
implement
اجرا کردن
implementing
اجرا کردن
implements
اجرا کردن
executor
مامور اجرا
executors
مامور اجرا
sanction
ضمانت اجرا
effective date
تاریخ اجرا
sergeant at arms
مامور اجرا
manageable
<adj.>
اجرا پذیر
applicable
<adj.>
قابل اجرا
suitable
<adj.>
قابل اجرا
usable
<adj.>
قابل اجرا
useful
<adj.>
قابل اجرا
utilisable
[British]
<adj.>
قابل اجرا
utilizable
<adj.>
قابل اجرا
makable
<adj.>
اجرا پذیر
achievable
<adj.>
اجرا شدنی
contrivable
<adj.>
اجرا شدنی
doable
<adj.>
اجرا شدنی
feasible
<adj.>
اجرا شدنی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
اجرا شدنی
makeable
<adj.>
اجرا شدنی
manageable
<adj.>
اجرا شدنی
possible
[doable, feasible]
<adj.>
اجرا شدنی
practicable
<adj.>
اجرا شدنی
makable
<adj.>
قابل اجرا
functional
<adj.>
اجرا شدنی
practical
<adj.>
اجرا شدنی
proper
<adj.>
اجرا شدنی
purpose-built
<adj.>
اجرا شدنی
purposeful
<adj.>
اجرا شدنی
purposive
<adj.>
اجرا شدنی
suitable
<adj.>
اجرا شدنی
useful
<adj.>
اجرا شدنی
utilitarian
[useful]
<adj.>
اجرا شدنی
applicability
قابلیت اجرا
application
[applicability]
قابلیت اجرا
availability
قابلیت اجرا
convenient
<adj.>
اجرا شدنی
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
اجرا شدنی
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
قابل اجرا
convenient
<adj.>
قابل اجرا
functional
<adj.>
قابل اجرا
practical
<adj.>
قابل اجرا
proper
<adj.>
قابل اجرا
purpose-built
<adj.>
قابل اجرا
purposeful
<adj.>
قابل اجرا
purposive
<adj.>
قابل اجرا
utilitarian
[useful]
<adj.>
قابل اجرا
usability
قابلیت اجرا
makable
[spv. makeable]
<adj.>
اجرا پذیر
to put in practice
اجرا کردن
put into effect
اجرا کردن
bring into being
اجرا کردن
actualise
[British]
اجرا کردن
actualize
اجرا کردن
carry ineffect
اجرا کردن
implement
اجرا کردن
put ineffect
اجرا کردن
put inpractice
اجرا کردن
carry into effect
اجرا کردن
actualise
[British]
به اجرا در آوردن
actualize
به اجرا در آوردن
put into practice
اجرا کردن
make a reality
اجرا کردن
make something happen
اجرا کردن
accomplish
اجرا کردن
bring inbeing
اجرا کردن
carry out
اجرا کردن
execute
اجرا کردن
fulfill
[American]
اجرا کردن
carry ineffect
به اجرا در آوردن
carry out
به اجرا در آوردن
executable
<adj.>
قابل اجرا
workable
<adj.>
قابل اجرا
achievable
<adj.>
اجرا پذیر
doable
<adj.>
اجرا پذیر
executable
<adj.>
اجرا پذیر
feasible
<adj.>
اجرا پذیر
practicable
<adj.>
اجرا پذیر
workable
<adj.>
اجرا پذیر
possible
[doable, feasible]
<adj.>
اجرا پذیر
makeable
<adj.>
اجرا پذیر
contrivable
<adj.>
اجرا پذیر
practicable
<adj.>
قابل اجرا
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل اجرا
implement
به اجرا در آوردن
put ineffect
به اجرا در آوردن
put into effect
به اجرا در آوردن
carry into effect
به اجرا در آوردن
make something happen
به اجرا در آوردن
achievable
<adj.>
قابل اجرا
contrivable
<adj.>
قابل اجرا
doable
<adj.>
قابل اجرا
feasible
<adj.>
قابل اجرا
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل اجرا
makeable
<adj.>
قابل اجرا
manageable
<adj.>
قابل اجرا
executes
حلقه اجرا
execute
اجرا کردن
effect
اجرا کردن
effected
اجرا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com