Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (16 milliseconds)
English
Persian
data definition statement
حکم تعریف داده ها
Search result with all words
type
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
data definition
تعریف داده
data definition language
زبان تعریف داده ها
data description language
زبان تعریف داده
dd statement
دستور تعریف داده
ddl
زبان تعریف داده
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
Other Matches
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
parallelled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searchingly
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
tail
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tailed
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
complimenting
تعریف
explanation
تعریف
compliments
تعریف
definition
تعریف
explanations
تعریف
definitions
تعریف
quality
تعریف
qualities
تعریف
complimented
تعریف
descriptions
تعریف
portrayal
تعریف
cell definition
تعریف سل
comkplimentarily
با تعریف
definiens
تعریف
circumscription
تعریف
compliment
تعریف
portrayals
تعریف
description
تعریف
extolment
تعریف
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
undefined
تعریف نشده
glorifies
تعریف کردن
praises
تعریف کردن
praised
تعریف کردن
unreel
تعریف کردن
exponents
تعریف کننده
exponent
تعریف کننده
praise
تعریف کردن
glorifying
تعریف کردن
traduces
تعریف کردن
traducing
تعریف کردن
operational definition
تعریف عملیاتی
traduce
تعریف کردن
problem definition
تعریف مسئله
field definition
تعریف فیلد
complimenting
تعریف کردن از
complimented
تعریف کردن از
recounted
تعریف کردن
to crack up
تعریف کردن
compliment
تعریف کردن از
compliments
تعریف کردن از
glorify
تعریف کردن
the d. article
حرف تعریف
say a good word for
تعریف کردن
recounting
تعریف کردن
self aggrandizement
تعریف از خود
recounts
تعریف کردن
recount
تعریف کردن
nosography
تعریف امراض
definable
تعریف پذیر
block definition
تعریف بلوک
emblazon
تعریف کردن
depiction
نگارش تعریف
honorable
شایان تعریف
he is well spoken of
از او تعریف می کنند
circular definition
تعریف دوری
depictions
نگارش تعریف
extoller
تعریف کننده
contextual definition
تعریف ضمنی
definition of a problem
تعریف یک برنامهThe
recitation
تعریف موضوع
recitations
تعریف موضوع
extoll
تعریف کننده
defining
تعریف کردن
traduced
تعریف کردن
macro difinition
درشت تعریف
anarthrous
بی حرف تعریف
articles
حرف تعریف
macro definition
تعریف ماکرو
article
حرف تعریف
defines
تعریف کردن
praising
تعریف کردن
complimentary
تعریف امیز
macro definition
درشت تعریف
defined
تعریف کردن
job definition
تعریف برنامه
define
تعریف کردن
indefinable
غیر قابل تعریف
well defined function
تابع خوش تعریف
redefining
دوباره تعریف کردن
self flattering
تعریف کننده از خود
self prasise
خودفروشی تعریف از خود
redefines
دوباره تعریف کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
self applauding
تعریف کننده از خود
dimensioning
تعریف اندازه چیزی
To blow ones own trumpet.
از خود تعریف کردن
definite a
The حرف تعریف چون
clear-cut
درست تعریف شده
partially defined
پاره تعریف شده
portraiture
پیکر نگاری تعریف
predefined
از پیش تعریف شده
indefinably
غیر قابل تعریف
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
defined function
تابع تعریف شده
Defined depth finder
تعریف عمق یاب
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
undefined entry
فقره تعریف نشده
undefined label
برچسب تعریف نشده
object oriented
تصویری که از بردارهای تعریف
user defined
تعریف یا انتخاب کاربر
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
self applause
تعریف وتمجید از خود خودستایی
self congratulation
تعریف از خود تجلیل نفس
to plaster any one with praise
تعریف زیادبار کسی کردن
message
قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages
قوانین از پیش تعریف شده که کد
user defined
تعریف شده توسط کاربر
expressions
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
He Spoke very highly of you.
از شما خیلی تعریف می کرد
predefined process
فرایند از پیش تعریف شده
predefined function
تابع از پیش تعریف شده
expression
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
cock and bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
predefined process symbol
علامت فرایند از پیش تعریف شده
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
predefined process symbol
نماد فرایند از پیش تعریف شده
He told us what the score was.
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
country file
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
cock-and-bull stories
داستان جعلی برای تعریف ازخود
redefinable
انچه مجددا قابل تعریف است
cock-and-bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
parameters
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
self aggrandizing
تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
parameter
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
Do you know the definition (meaning) of this word?
تعریف این لغت رامی دانید ؟
prosopopoeia
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
hot zone
ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
Have a jock with somebody .
شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
dd name
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Now I am going to tell you something.
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
the
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
user defined key
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
transmissions
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
checked
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
initials
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
mass storage
سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
checks
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
strobe
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
initialling
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initial
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
serial
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
initialed
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialing
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
storage
ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
forward pointer
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
transmission
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
initialled
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
serials
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
content addressable addressing
روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
cells
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
gremlin
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
source
فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
gremlins
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com