English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
Other Matches
distraint توقیف اموال
sequestration حکم توقیف اموال
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
foreign توقیف اموال مدیون غایب
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
take down <idiom> مثبت وضبط صحبتها
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
habeas corpus حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
under restraint در توقیف تحت توقیف د ربند
cattles اموال
things اموال
chattels اموال
personal property اموال شخصی
property book دفتر اموال
chattel اموال منقول
post property اموال پادگانی
personalty اموال شخصی
post property اموال پادگان
financial property اموال پولی
distrain ضبط اموال
class ii property اموال طبقه 2
class i property اموال طبقه 1
capital assets اموال سرمایهای
installation property اموال قسمت
assets مال و اموال
fungible اموال مثلی
property officer افسر اموال
things in possession اموال عینی
tangible property اموال عینی
stolen goods اموال مسروقه
things in action اموال دینی
state property اموال عمومی
user انتفاع از اموال
paraphernalia اموال شخصی زن
users انتفاع از اموال
separate estate اموال شخصی زن
property voucher سند اموال
inventory صورت اموال
real property اموال غیرمنقول
tangible property اموال ملموس
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
fixed property اموال غیر منقول
fisc اموال ضبط شده
inventory فهرست اموال سیاهه
property officer افسر ذیحساب اموال
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
offences against property جرائم بر علیه اموال
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
appropriation bill صورت ضبط اموال
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
article of roup اموال مورد حراج
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvages اموال نجات یافته از خطر
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
salvaging اموال نجات یافته از خطر
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
jus postliminii هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
nab توقیف
supperession توقیف
bail توقیف
custody توقیف
nabbed توقیف
nabbing توقیف
nabs توقیف
stoppage توقیف
stoppages توقیف
arrestment توقیف
imperisonment توقیف
durance توقیف
distrainment توقیف
garnishment توقیف
durante توقیف
distraint توقیف
suppression توقیف
trustee process توقیف
confiscation توقیف
confinement توقیف
seizure توقیف
seizures توقیف
hold up توقیف
hold-up توقیف
hold-ups توقیف
sequestration توقیف
restraints توقیف
detention توقیف
arrest توقیف
detentions توقیف
embargoes توقیف
arrested توقیف
embargo توقیف
arrests توقیف
internment توقیف
restraint توقیف
caption توقیف
distress توقیف
attachment توقیف
captions توقیف
constraint توقیف
distresses توقیف
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
banning توقیف کردن
hold in restraint توقیف کردن
attachment of earnings توقیف درامد
arrested حکم توقیف
garnishment حکم توقیف
attachment of debt توقیف طلب
attachment of property توقیف مال
garnishment توقیف کردن
distrain توقیف کردن
lift the seizure رفع توقیف
distrainee توقیف کننده
distrainor توقیف کننده
distraint توقیف دارائی
detention pending trial توقیف احتیاطی
confiscatable قابل توقیف
confiscable قابل توقیف
embargoes توقیف کردن
embay توقیف کردن
distrainer توقیف کننده
embargo توقیف کردن
bans توقیف کردن
ban توقیف کردن
house of d. توقیف گاه
sequester توقیف کردن
sequestrate توقیف کردن
sequestration توقیف غیرقانونی
stay of proceedings توقیف دادرسی
to hold in restraint توقیف کردن
to take into custody توقیف کردن
warrant as arrest حکم توقیف
execution ضبط توقیف
writ of attachment حکم توقیف
writ of attachment قرار توقیف
seizing تصرف توقیف
attachment حکم توقیف
release of seizure رفع توقیف
recaption توقیف مجدد
arrest حکم توقیف
commitments حکم توقیف
commitment حکم توقیف
keep in توقیف کردن
house arrest توقیف در منزل
arrests توقیف شخص
nabber توقیف کننده
parol arrest توقیف شفاهی
arrests حکم توقیف
pinfold توقیف گاه
arrested توقیف شخص
preventive detention توقیف احتیاطی
privilege frome arrest مصونیت از توقیف
arrest توقیف شخص
put under the ban توقیف کردن
re attachment توقیف مجدد
arresting توقیف کننده
caption حکم توقیف
restrain توقیف کردن
committal حکم توقیف
apprehend توقیف کردن
pull-ins توقیف کردن
pull-in توقیف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com