Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (12 milliseconds)
English	Persian
fourragere	حکم نشان یا مدال
Search result with all words
decoration	اذین بندی مدال یا نشان
decorations	اذین بندی مدال یا نشان
rifle clasp	نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
service bar	مدال یا نشان خدمت
To be decorated .	نشان گرفتن ( مدال وغیره )
Other Matches
medallist	دارای مدال برنده مدال
medalists	دارای مدال برنده مدال
medallists	دارای مدال برنده مدال
medalist	دارای مدال برنده مدال
gong [British E]	مدال
medals	مدال
medal	مدال
badge	مدال
badges	مدال
medalists	برنده مدال
campaign medal	مدال جنگی
medal of honor	مدال افتخار
numismatology	مدال شناسی
medallion	مدال بزرگ
medallions	مدال بزرگ
medal of freedom	مدال ازادی
numismatist	مدال شناس
medalist	برنده مدال
silver medals	مدال نقره
medallist	برنده مدال
silver medal	مدال نقره
gold medal	مدال طلا
bronze medals	مدال برنز
medallists	برنده مدال
medalled	مدال دار
insigne	مدال رسمی
medalled	مدال گرفته
bronze medal	مدال برنز
insignia	مدال رسمی
gold medals	مدال طلا
numismatic	مدال شناسی
numismatics	مدال شناسی
fourragere	کاغذ حکم مدال
bronze star medal	مدال ستاره برنز
medal	نشانی شبیه سکه مدال
medallion	با مدال بزرگ زینت دادن
medallions	با مدال بزرگ زینت دادن
They ripped off his medals .	مدال هایش را از سینه اش کندند
medals	نشانی شبیه سکه مدال
exergue	جای تاریخ سکه یا مدال
tiepin	سنجاق مدال وزینت الات زنانه
v , device	ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
marking	نشان دار سازی نشان
markings	نشان دار سازی نشان
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark	نشان کردن نشان
marks	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
refrigeratory	تب نشان
badge	نشان
targetted	نشان
targetting	نشان
targeting	نشان
targets	نشان
targeted	نشان
impressed	نشان
refrigerent	تب نشان
attribute	نشان
brand	نشان
target	نشان
impress	نشان
insigne	نشان
hash mark	خط نشان
plaques	نشان
plaque	نشان
tracts	نشان
tract	نشان
insignia	نشان
shew	نشان
benchmark	نشان
benchmarks	نشان
symptom	نشان
symptoms	نشان
badges	نشان
hallmarks	نشان
hallmark	نشان
indicium	نشان
indice	نشان
emblems	نشان
emblem	نشان
brands	نشان
branding	نشان
ensign	نشان
traceless	بی نشان
ensigns	نشان
tracks	نشان
signalled	نشان
signaled	نشان
savorŠetc	نشان
signal	نشان
unmarked	بی نشان
attributing	نشان
attributes	نشان
symbol	نشان
tracked	نشان
banner	نشان
banners	نشان
indication	نشان
medals	نشان
medal	نشان
trackless	بی نشان
untitled	بی نشان
vexillum	نشان
grammalogue	نشان
track	نشان
icon	نشان
traces	نشان
traced	نشان
slur	نشان
slurred	نشان
slurring	نشان
slurs	نشان
trace	نشان
tallying	خط نشان
tallying	نشان
icons	نشان
ikons	نشان
tally	نشان
tally	خط نشان
tallied	خط نشان
cicatrice	نشان
gong [British E]	نشان
chalked	نشان
cicatricial	نشان
chalk	نشان
cicatricle	نشان
vestiges	نشان
vestige	نشان
chalking	نشان
presage	نشان
ear mark	نشان
caret	نشان
presaging	نشان
presages	نشان
chalks	نشان
presaged	نشان
vestigial	نشان
tallies	خط نشان
awarded	نشان
stamp	نشان
stamps	نشان
show	نشان
printless	بی نشان
scored	نشان
tokens	نشان
impressing	نشان
score	نشان
mark	نشان
bench mark	نشان
awarding	نشان
award	نشان
impresses	نشان
token	نشان
awards	نشان
tallied	نشان
shows	نشان
tallies	نشان
scores	نشان
showed	نشان
marks	نشان
commendation	نشان سپاس
mutton fist	نشان دست
stigmatize	نشان دارکردن
demonstrator	نشان دهنده
studded with gems	گوهر نشان
demarcating	نشان گذاردن
vision	یا نشان دادن
service medal	نشان خدمت
evinced	نشان دادن
suspension ribbon	لنت نشان
evince	نشان دادن
evinces	نشان دادن
evincing	نشان دادن
visions	یا نشان دادن
shoulder mark	نشان سردوشی
rule	نشان راه
point of interrogation	نشان پرسش
interogation mark	نشان پرسش
instarred with gems	گوهر نشان
star spangled	ستاره نشان
indicative	نشان دهنده
mementos	نشان یاداور
mementoes	نشان یاداور
exert	نشان دادن
indicates	نشان دادن
indicated	نشان دادن
insigne	نشان رسمی
indicate	نشان دادن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com