Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
quirinal
حکومت ایتالیا
Other Matches
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
locarno treaty
ایتالیا
Italy
ایتالیا
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
quirinal
دولت ایتالیا
Rome
پایتخت ایتالیا
italiot or ote
مقیم ایتالیا
campo santo
گورستان ایتالیا
sienna
نام شهری در ایتالیا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
tuscan
وابسته بتوسکانی در ایتالیا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
big five
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
cornicione
[قرنیز دیوار در سبک رنسانس ایتالیا]
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
podesta
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
scaramouche
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
scaramouch
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Analogical architecture
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
Floreale
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
Italian Villa style
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gondola
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondolas
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
High Renaissance
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
rapallo treaty
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
Medici Mamluk rug
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
administrations
حکومت
dominion
حکومت
governments
حکومت
gynocracy
حکومت زن
gynarchy
حکومت زن
raj
حکومت
administration
حکومت
government
حکومت
governor's seat
حکومت نشین
governorship
استانداری حکومت
enemy state
حکومت دشمن
governmentalist
حکومت گرا
governmentalism
حکومت گرایی
governable
قابل حکومت
governance
طرز حکومت
federal government
حکومت متحده
gerontocrasy
حکومت پیران
dyarchy
حکومت دومجلسی
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
fair arbitration
حکومت عدل
dyarchy
حکومت دوپادشاه
autarchy
حکومت استبدادی
police states
حکومت پلیسی
police state
حکومت پلیسی
monarchy
حکومت سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
despotism
حکومت مطلقه
polity
طرز حکومت
autarky
حکومت استبدادی
caesarism
حکومت امپراطوری
caesarism
حکومت مطلقه
duumvirate
حکومت دو نفری
despotic rule
حکومت استبدادی
despotic rule
حکومت مطلقه
democratic government
حکومت ملی
czarisme
حکومت تزاری
czarisme
حکومت قیصری
constitutionalism
حکومت مشروطه
constitutional government
حکومت مشروطه
coalition government
حکومت ائتلافی
martial law
حکومت نظامی
central government
حکومت مرکزی
polities
طرز حکومت
governorship
حکومت حکمرانی
thalassocracy
حکومت بر دریاها
sword law
حکومت سرنیزه
sword law
حکومت قلدری
stratocracy
حکومت نظامیان
statolatry
حکومت پرستی
self goverment
حکومت مستقل
self goverment
حکومت بر نفس
seat of government
مقر حکومت
puppet government
حکومت پوشالی
thearchy
حکومت خدایان
theonomy
حکومت خدایی
under the seway of
تحت حکومت
prelacy
حکومت روحانی
presidential government
حکومت جمهوری
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
kakistocracy
بدترین حکومت
home rule
حکومت داخلی
home rule
حکومت ملی
hierocracy
حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مستقل
hagiocrasy
حکومت مقدسان
gynocracy
حکومت زنان
gynecocracy
حکومت نسوان
gynecocracy
حکومت زنان
local government
حکومت محلی
plutartchy
حکومت دولتمندان
parliamentary government
حکومت پارلمانی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
nomocracy
حکومت قانونی
mobocracy
حکومت رجاله ها
mixed government
حکومت مختلط
military government
حکومت نظامی
martial rule
حکومت نظامی
gynaecocracy
حکومت زنان
democracy
حکومت ملی
governs
حکومت کردن
governed
حکومت کردن
govern
حکومت کردن
condominiums
حکومت مشترک
condominium
حکومت مشترک
technocracy
حکومت اربابان فن
technocracies
حکومت اربابان فن
theocracy
حکومت مذهب
theocracies
حکومت مذهب
dictatorships
حکومت استبدادی
dictatorship
حکومت استبدادی
rule
حکومت کردن
democracies
حکومت ملی
plutocracies
حکومت اغنیاء
plutocracies
حکومت توانگران
plutocracies
حکومت دولتمندان
plutocracy
حکومت اغنیاء
plutocracy
حکومت توانگران
misrule
بد حکومت کردن
misruled
بد حکومت کردن
misrules
بد حکومت کردن
misruling
بد حکومت کردن
plutocracy
حکومت دولتمندان
rule
حکومت سلطه
the sabre
حکومت نظامی
aristocracy
حکومت اشرافی
tyranny
حکومت استبدادی
fascism
حکومت فاشیستی
regimen
دسته حکومت
regimens
دسته حکومت
autocracy
حکومت مطلق
tyranny
حکومت ستمگرانه
reign
حکومت حکمفرمایی
reigned
حکومت حکمفرمایی
reigns
حکومت حکمفرمایی
rTgimes
طرز حکومت
regimes
طرز حکومت
aristocracies
حکومت اشرافی
imperialism
حکومت امپراتوری
regime
طرز حکومت
interrex
رئیس حکومت موقتی
regime
روش حکومت پرهیزغذایی
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
lese majeste
خیانت علیه حکومت
khanate
قلمرو حکومت خان
steer
حکومت اداره کردن
rTgimes
روش حکومت پرهیزغذایی
steered
حکومت اداره کردن
democracies
حکومت قاطبه مردم
kaiserdom
قلمرو حکومت قیصر
self-government
حکومت بدست مردم
lese majesty
خیانت علیه حکومت
regimes
روش حکومت پرهیزغذایی
steers
حکومت اداره کردن
democracy
حکومت قاطبه مردم
self government
حکومت به دست مردم
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
technocracy
حکومت کارشناسان فنی
polyarchy
حکومت چند تنی
polycracy
حکومت چند تنی
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
technocracies
حکومت کارشناسان فنی
princedom
حوزه حکومت شاهزاده
state of martial law
حالت حکومت نظامی
squirearchy
حکومت ملاکین واربابان
squirarchy
حکومت ملاکین واربابان
pentarchy
اتحاد پنج حکومت
pentarchy
حکومت پنج تنی
martial rule
تحت حکومت نظامی
mdiatize
بدولت یا حکومت دیگرافزودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com