Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
democracies
حکومت قاطبه مردم
democracy
حکومت قاطبه مردم
Other Matches
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
self-government
حکومت بدست مردم
self government
حکومت به دست مردم
self goverment
حکومت توده مردم خود فرمانی
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
demos
قاطبه
officialdom
قاطبه مامورین
pan islam
قاطبه اسلام
the church militant
قاطبه مسیحیان جهان
ecumenic
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
oecumenical
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
populations
تعداد مردم مردم
population
تعداد مردم مردم
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
administrations
حکومت
gynocracy
حکومت زن
administration
حکومت
gynarchy
حکومت زن
raj
حکومت
dominion
حکومت
government
حکومت
governments
حکومت
misruled
بد حکومت کردن
governmentalism
حکومت گرایی
governance
طرز حکومت
governable
قابل حکومت
misruling
بد حکومت کردن
gerontocrasy
حکومت پیران
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
presidential government
حکومت جمهوری
misrules
بد حکومت کردن
rule
حکومت کردن
rule
حکومت سلطه
misrule
بد حکومت کردن
prelacy
حکومت روحانی
governmentalist
حکومت گرا
plutocracies
حکومت اغنیاء
plutocracies
حکومت دولتمندان
plutocracy
حکومت اغنیاء
plutocracy
حکومت توانگران
gynecocracy
حکومت زنان
plutocracy
حکومت دولتمندان
gynecocracy
حکومت نسوان
gynocracy
حکومت زنان
governor's seat
حکومت نشین
nomocracy
حکومت قانونی
governorship
حکومت حکمرانی
governorship
استانداری حکومت
democracy
حکومت ملی
democracies
حکومت ملی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
plutocracies
حکومت توانگران
puppet government
حکومت پوشالی
autarchy
حکومت استبدادی
police state
حکومت پلیسی
monarchy
حکومت سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
thalassocracy
حکومت بر دریاها
despotism
حکومت مطلقه
polity
طرز حکومت
police states
حکومت پلیسی
coalition government
حکومت ائتلافی
statolatry
حکومت پرستی
autarky
حکومت استبدادی
caesarism
حکومت امپراطوری
caesarism
حکومت مطلقه
gynaecocracy
حکومت زنان
central government
حکومت مرکزی
sword law
حکومت سرنیزه
martial law
حکومت نظامی
sword law
حکومت قلدری
stratocracy
حکومت نظامیان
polities
طرز حکومت
constitutional government
حکومت مشروطه
duumvirate
حکومت دو نفری
dyarchy
حکومت دوپادشاه
dyarchy
حکومت دومجلسی
self goverment
حکومت بر نفس
enemy state
حکومت دشمن
seat of government
مقر حکومت
fair arbitration
حکومت عدل
federal government
حکومت متحده
autocracy
حکومت مستقل
self goverment
حکومت مستقل
despotic rule
حکومت استبدادی
autocracy
حکومت مطلق
the sabre
حکومت نظامی
constitutionalism
حکومت مشروطه
czarisme
حکومت قیصری
czarisme
حکومت تزاری
thearchy
حکومت خدایان
theonomy
حکومت خدایی
despotic rule
حکومت مطلقه
under the seway of
تحت حکومت
quirinal
حکومت ایتالیا
regimen
دسته حکومت
parliamentarism
حکومت پارلمانی
theocracy
حکومت مذهب
regime
طرز حکومت
theocracies
حکومت مذهب
condominium
حکومت مشترک
dictatorships
حکومت استبدادی
military government
حکومت نظامی
condominiums
حکومت مشترک
parliamentary government
حکومت پارلمانی
imperialism
حکومت امپراتوری
regimes
طرز حکومت
local government
حکومت محلی
reign
حکومت حکمفرمایی
technocracies
حکومت اربابان فن
technocracy
حکومت اربابان فن
reigned
حکومت حکمفرمایی
rTgimes
طرز حکومت
reigns
حکومت حکمفرمایی
regimens
دسته حکومت
kakistocracy
بدترین حکومت
home rule
حکومت داخلی
home rule
حکومت ملی
hierocracy
حکومت روحانیون
fascism
حکومت فاشیستی
mobocracy
حکومت رجاله ها
dictatorship
حکومت استبدادی
govern
حکومت کردن
governed
حکومت کردن
governs
حکومت کردن
democratic government
حکومت ملی
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
plutartchy
حکومت دولتمندان
mixed government
حکومت مختلط
martial rule
حکومت نظامی
aristocracy
حکومت اشرافی
aristocracies
حکومت اشرافی
tyranny
حکومت استبدادی
tyranny
حکومت ستمگرانه
population
[pop.]
مردم
the deaf
مردم کر
folk
مردم
peopling
مردم
public
مردم
peoples
مردم
peopled
مردم
people
مردم
folks
مردم
the people
مردم
terrorization
حکومت باتهدید وارعاب
declare martial
اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law
اعلان حکومت نظامی
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
parliamentarians
طرفدار حکومت پارلمانی
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
mobocracy
حکومت اجامر واوباش
mobocracy
حکومت عوام الناس
octarchy
حکومت هشت تنی
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
squirarchy
حکومت ملاکین واربابان
monarchy constitutional
حکومت مشروطه سلطنتی
squirearchy
حکومت ملاکین واربابان
state of martial law
حالت حکومت نظامی
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
rTgimes
روش حکومت پرهیزغذایی
regimes
روش حکومت پرهیزغذایی
regime
روش حکومت پرهیزغذایی
ochlocracy
حکومت توده خلق
interregnums
دوره حکومت موقتی
interregnum
دوره حکومت موقتی
interregna
دوره حکومت موقتی
martial rule
تحت حکومت نظامی
mdiatize
بدولت یا حکومت دیگرافزودن
democratism
اصول حکومت ملی
steer
حکومت اداره کردن
lese majeste
خیانت علیه حکومت
lese majesty
خیانت علیه حکومت
technocracy
حکومت کارشناسان فنی
technocracies
حکومت کارشناسان فنی
tyrannised
مستبدانه حکومت کردن
tyrannises
مستبدانه حکومت کردن
tyrannises
فالمانه حکومت کردن
tyrannising
مستبدانه حکومت کردن
tyrannising
فالمانه حکومت کردن
tyrannize
مستبدانه حکومت کردن
polycracy
حکومت چند تنی
polyarchy
حکومت چند تنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com