Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (23 milliseconds)
English
Persian
decentralised
حکومت محلی دادن
decentralises
حکومت محلی دادن
decentralising
حکومت محلی دادن
decentralize
حکومت محلی دادن
decentralizes
حکومت محلی دادن
decentralizing
حکومت محلی دادن
Other Matches
local government
حکومت محلی
emplace
در محلی قرار دادن
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات در یک شبکه محلی است
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات در یک شبکه محلی است
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
localism
ایین محلی علاقه محلی
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
carriers
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
government
حکومت
governments
حکومت
gynarchy
حکومت زن
gynocracy
حکومت زن
administration
حکومت
dominion
حکومت
administrations
حکومت
raj
حکومت
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
local line
خط محلی
topical
محلی
native
محلی
autochthonous
محلی
residential
محلی
parochial
محلی
sympatry
هم محلی
vernaculars
محلی
vernacular
محلی
local
<adj.>
محلی
regional
<adj.>
محلی
domestic
محلی
local
محلی
natives
محلی
regionally
محلی
occupation crossing
پل محلی
regional
محلی
autochthon
محلی
locals
محلی
reigns
حکومت حکمفرمایی
aristocracy
حکومت اشرافی
plutocracy
حکومت توانگران
regimes
طرز حکومت
plutocracy
حکومت دولتمندان
aristocracies
حکومت اشرافی
dictatorships
حکومت استبدادی
dictatorship
حکومت استبدادی
reigned
حکومت حکمفرمایی
regimen
دسته حکومت
rTgimes
طرز حکومت
regime
طرز حکومت
police states
حکومت پلیسی
technocracies
حکومت اربابان فن
kakistocracy
بدترین حکومت
tyranny
حکومت ستمگرانه
tyranny
حکومت استبدادی
regimens
دسته حکومت
reign
حکومت حکمفرمایی
plutocracy
حکومت اغنیاء
govern
حکومت کردن
constitutional government
حکومت مشروطه
despotism
حکومت مطلقه
constitutionalism
حکومت مشروطه
czarisme
حکومت قیصری
czarisme
حکومت تزاری
democratic government
حکومت ملی
rule
حکومت کردن
rule
حکومت سلطه
polity
طرز حکومت
polities
طرز حکومت
despotic rule
حکومت مطلقه
coalition government
حکومت ائتلافی
monarchies
حکومت سلطنتی
monarchy
حکومت سلطنتی
governed
حکومت کردن
governs
حکومت کردن
autarchy
حکومت استبدادی
autarky
حکومت استبدادی
martial law
حکومت نظامی
imperialism
حکومت امپراتوری
police state
حکومت پلیسی
caesarism
حکومت امپراطوری
caesarism
حکومت مطلقه
central government
حکومت مرکزی
despotic rule
حکومت استبدادی
duumvirate
حکومت دو نفری
dyarchy
حکومت دوپادشاه
gynecocracy
حکومت نسوان
condominiums
حکومت مشترک
condominium
حکومت مشترک
technocracy
حکومت اربابان فن
gynocracy
حکومت زنان
hagiocrasy
حکومت مقدسان
democracies
حکومت ملی
democracy
حکومت ملی
hierocracy
حکومت روحانیون
home rule
حکومت ملی
home rule
حکومت داخلی
theocracy
حکومت مذهب
theocracies
حکومت مذهب
plutocracies
حکومت اغنیاء
plutocracies
حکومت توانگران
autocracy
حکومت مطلق
autocracy
حکومت مستقل
gynecocracy
حکومت زنان
dyarchy
حکومت دومجلسی
enemy state
حکومت دشمن
under the seway of
تحت حکومت
fair arbitration
حکومت عدل
federal government
حکومت متحده
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
gerontocrasy
حکومت پیران
governable
قابل حکومت
governance
طرز حکومت
governmentalism
حکومت گرایی
governmentalist
حکومت گرا
governor's seat
حکومت نشین
governorship
استانداری حکومت
governorship
حکومت حکمرانی
gynaecocracy
حکومت زنان
plutocracies
حکومت دولتمندان
plutartchy
حکومت دولتمندان
thalassocracy
حکومت بر دریاها
the sabre
حکومت نظامی
mixed government
حکومت مختلط
prelacy
حکومت روحانی
presidential government
حکومت جمهوری
nomocracy
حکومت قانونی
puppet government
حکومت پوشالی
parliamentary government
حکومت پارلمانی
thearchy
حکومت خدایان
self goverment
حکومت بر نفس
theonomy
حکومت خدایی
fascism
حکومت فاشیستی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
self goverment
حکومت مستقل
seat of government
مقر حکومت
statolatry
حکومت پرستی
misruling
بد حکومت کردن
misruled
بد حکومت کردن
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
misrule
بد حکومت کردن
misrules
بد حکومت کردن
military government
حکومت نظامی
mobocracy
حکومت رجاله ها
sword law
حکومت قلدری
sword law
حکومت سرنیزه
quirinal
حکومت ایتالیا
martial rule
حکومت نظامی
stratocracy
حکومت نظامیان
territorial
محلی منطقهای
kangoroo court
دادگاه محلی
sepoy
پاسبان محلی
local terminal
ترمینال محلی
civil time
ساعت محلی
parish council
شورای محلی
patters
لهجه محلی
off
از محلی بخارج
local variable
متغیر محلی
homebred
بازیگر محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
brogue
لهجه محلی
patter
لهجه محلی
pattered
لهجه محلی
pattering
لهجه محلی
brogues
لهجه محلی
indigenous industries
صنایع محلی
ordinance
مقررات محلی
ordinances
مقررات محلی
place
در محلی گذاردن
places
در محلی گذاردن
placing
در محلی گذاردن
homebrew
بازیگر محلی
localism
اصطلاح محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
legman
خبرنگار محلی
provincialism
محلی اندیشی
local file
فایل محلی
local government
حاکم محلی
local group
گروه محلی
dialects
زبان محلی
regional purchase
خرید محلی
local intelligence
هوش محلی
local investigation
تحقیق محلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com