English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mixed government حکومت مختلط
Other Matches
co-ed دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
composite مختلط
mixed مختلط
complexes مختلط
complex مختلط
combined مختلط
farraginous مختلط
coeducational مختلط
mixes مختلط
mix مختلط
complex admittance گذرایی مختلط
complex impedance ناگذرایی مختلط
mixed goods کالاهای مختلط
mixed یکان مختلط
medleys مختلط رنگارنگ
medley مختلط رنگارنگ
mixed reinforcement تقویت مختلط
coeducation اموزش مختلط
hybrid rocket راکت مختلط
mixed strategy استراتژی مختلط
mixed system نظام مختلط
omnibus test ازمون مختلط
composite یکان مختلط
complex number عدد مختلط
mixed doubles دونفره مختلط
mixed economy اقتصاد مختلط
composite unit یکان مختلط
complex circuit مدار مختلط
composite squadron اسکادران مختلط
complex power توان مختلط
complex number اعداد مختلط
individual medley شنای مختلط
mixed economies اقتصاد مختلط
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
z-plane صفحه مختلط [ریاضی]
endowment assurance بیمه عمر مختلط
versatile متحرک متنوع و مختلط
joint stock partnership شرکت مختلط سهامی
coeducation اموزش وپرورش مختلط
mixed capitalism سرمایه داری مختلط
medleyist شناگر شنای مختلط
individual medleyist شناگر شنای مختلط
medley قطعه موسیقی مختلط
mixed policy بیمه نامه مختلط
medleys قطعه موسیقی مختلط
complex number عدد مختلط [ریاضی]
Complex analysis آنالیز مختلط [ریاضی]
complex plane صفحه مختلط [ریاضی]
symmetallism سیستم دو فلزی مختلط
theory of functions of a complex variable آنالیز مختلط [ریاضی]
assemblage of Order ستون بندی مختلط
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
medleys شنای مختلط 002 تا 004متر
complex analytic function تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
medley شنای مختلط 002 تا 004متر
limited partnership شرکت مختلط غیر سهامی
Eurasians از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
complex conjugate عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
Eurasian از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
limited partnership شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
complex absolute value function تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
mixtilineal دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
mixed doubles پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
amerind نژاد مختلط امریکایی و سرخ پوست یا اسکیمو
composite squadron گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
lingua franca زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
lingua francas زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
inserted grouping میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
scalar متغیری که حاوی مقدار ثابت ونه نوع داده مختلط میباشد.
administrations حکومت
administration حکومت
dominion حکومت
gynarchy حکومت زن
government حکومت
governments حکومت
gynocracy حکومت زن
raj حکومت
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
medley relay مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
constitutional government حکومت مشروطه
czarisme حکومت قیصری
dyarchy حکومت دومجلسی
dyarchy حکومت دوپادشاه
czarisme حکومت تزاری
democratic government حکومت ملی
despotic rule حکومت مطلقه
constitutionalism حکومت مشروطه
despotic rule حکومت استبدادی
duumvirate حکومت دو نفری
martial law حکومت نظامی
autarky حکومت استبدادی
caesarism حکومت امپراطوری
caesarism حکومت مطلقه
central government حکومت مرکزی
gynaecocracy حکومت زنان
self goverment حکومت مستقل
autarchy حکومت استبدادی
coalition government حکومت ائتلافی
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
sword law حکومت قلدری
sword law حکومت سرنیزه
thalassocracy حکومت بر دریاها
the sabre حکومت نظامی
thearchy حکومت خدایان
military government حکومت نظامی
theonomy حکومت خدایی
under the seway of تحت حکومت
plutartchy حکومت دولتمندان
stratocracy حکومت نظامیان
statolatry حکومت پرستی
parliamentary government حکومت پارلمانی
parliamentarism حکومت پارلمانی
presidential government حکومت جمهوری
nomocracy حکومت قانونی
prelacy حکومت روحانی
puppet government حکومت پوشالی
mobocracy حکومت رجاله ها
quirinal حکومت ایتالیا
seat of government مقر حکومت
self goverment حکومت بر نفس
martial rule حکومت نظامی
governorship استانداری حکومت
governor's seat حکومت نشین
governmentalist حکومت گرا
governmentalism حکومت گرایی
governance طرز حکومت
governable قابل حکومت
gerontocrasy حکومت پیران
gerontocracy حکومت سالخوردگان
federal government حکومت متحده
fair arbitration حکومت عدل
governorship حکومت حکمرانی
gynecocracy حکومت زنان
local government حکومت محلی
kakistocracy بدترین حکومت
home rule حکومت داخلی
home rule حکومت ملی
hierocracy حکومت روحانیون
hagiocrasy حکومت مقدسان
gynocracy حکومت زنان
gynecocracy حکومت نسوان
enemy state حکومت دشمن
plutocracies حکومت توانگران
governed حکومت کردن
govern حکومت کردن
condominiums حکومت مشترک
condominium حکومت مشترک
technocracy حکومت اربابان فن
technocracies حکومت اربابان فن
theocracy حکومت مذهب
theocracies حکومت مذهب
dictatorships حکومت استبدادی
autocracy حکومت مطلق
autocracy حکومت مستقل
dictatorship حکومت استبدادی
governs حکومت کردن
plutocracies حکومت دولتمندان
plutocracy حکومت اغنیاء
plutocracy حکومت توانگران
plutocracy حکومت دولتمندان
misrule بد حکومت کردن
misruled بد حکومت کردن
misrules بد حکومت کردن
plutocracies حکومت اغنیاء
misruling بد حکومت کردن
democracy حکومت ملی
democracies حکومت ملی
rule حکومت سلطه
rule حکومت کردن
aristocracy حکومت اشرافی
fascism حکومت فاشیستی
regimen دسته حکومت
regimens دسته حکومت
reign حکومت حکمفرمایی
reigned حکومت حکمفرمایی
despotism حکومت مطلقه
monarchies حکومت سلطنتی
monarchy حکومت سلطنتی
police state حکومت پلیسی
police states حکومت پلیسی
tyranny حکومت استبدادی
tyranny حکومت ستمگرانه
rTgimes طرز حکومت
polities طرز حکومت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com