English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
Other Matches
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
military government دولت نظامی
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
military government حکومت نظامی
martial law حکومت نظامی
the sabre حکومت نظامی
martial rule حکومت نظامی
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
state of martial law حالت حکومت نظامی
martial rule تحت حکومت نظامی
declare martial اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law اعلان حکومت نظامی
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
curfew مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
curfews مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
aristocracy حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracies حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
governments دولت
government دولت
respublica دولت
powered دولت
powers دولت
stated دولت
mammon دولت
powering دولت
power دولت
states دولت
stating دولت
state- دولت
state دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
the body politic ملت و دولت
government stock سهام دولت
states دولت استان
loyalists دولت دوست
government treasury خزانه دولت
loyalist دولت دوست
stating دولت استان
territory of state قلمرو دولت
head of the state رئیس دولت
quirinal دولت ایتالیا
stateless بی دولت بی وطن
totaliarian state دولت توتالیتر
civil servant [British E] کارمند دولت
enemy state دولت دشمن
state- دولت استان
chief of state رئیس دولت
state دولت استان
state property دارائی دولت
public debt بدهی دولت
state government دولت مرکزی
public servant مستخدم دولت
office-holder کارمند دولت
Whitehall دولت انگلیس
the policy of the government رویه دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
stated دولت استان
puppet government دولت پوشالی
buffer state دولت حایل
national state دولت ملی
mandatary دولت قیم
officer کارمند دولت
nation-state دولت ملی
war state دولت جنگی
official کارمند دولت
Warsaw دولت لهستان
pillars of the state ارکان دولت
cabinet هیات دولت
office-holders کارمند دولت
Downing Street دولت انگلیس
forfeit to the state ضبط دولت
the policy of the government سیاست دولت
cabinets هیات دولت
Ottawa دولت کانادا
Kremlin دولت شوروی
state budget بودجه دولت
government budget بودجه دولت
government expenditures هزینههای دولت
govt government دولت
independent state دولت مستقل
public officer [American E] کارمند دولت
mafia دولت ستیزی
money bag دارایی دولت
vassal atate دولت پوشالی
government department وزارتخانه دولت
nation-states دولت ملی
nation state دولت ملی
mafias دولت ستیزی
federal council مجلس دولت متحده
office-holders صاحب منصب دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
family allowances کمک دولت به خانوارها
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
federal authorities قدرت دولت متحده
vassal atate دولت دست نشانده
federalism اصل دولت ائتلافی
subsidy کمک بلاعوض دولت
office-holder صاحب منصب دولت
peculation دستبرد در مال دولت
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
interpellate استیضاح کردن دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
land grant زمین اعطایی دولت
dependent state دولت غیر مستقل
federalist طرفدار دولت فدرال
secret service money اعتبار سری دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
protected state دولت تحت الحمایه
most favoured nation دولت کامله الوداد
welfare state دولت بهبود بخش
cabinet کابینه هیئت دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
bounties کمک اقتصادی دولت
government حکومت
dominion حکومت
governments حکومت
gynarchy حکومت زن
gynocracy حکومت زن
administrations حکومت
administration حکومت
raj حکومت
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafias سازمان سری دولت ستیز
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
commissioners مامور عالی رتبه دولت
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
porte باب عالی دولت عثمانی
mafia سازمان سری دولت ستیز
commissioner مامور عالی رتبه دولت
despotism حکومت مطلقه
polity طرز حکومت
statolatry حکومت پرستی
seat of government مقر حکومت
polities طرز حکومت
autarchy حکومت استبدادی
autarky حکومت استبدادی
sword law حکومت قلدری
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
democratic government حکومت ملی
sword law حکومت سرنیزه
despotic rule حکومت استبدادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com