English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
atrium حیاط اصلی
cour d'honneur حیاط اصلی
Other Matches
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
patio حیاط
court حیاط
yard حیاط
close حیاط
grounds حیاط
yards حیاط
compounds حیاط
compounded حیاط
compound حیاط
patios حیاط
courtyard حیاط
courtyards حیاط
garth حیاط
curtilage حیاط
court yard حیاط
back yard حیاط خلوت
yards حیاط محوطه
barnyards حیاط رعیتی
back yards حیاط خلوت
yard حیاط محوطه
light ventilation area حیاط خلوت
back house حیاط خلوت
stock yard حیاط طویله
barnyard حیاط انبار
schoolyards حیاط مدرسه
barnyards حیاط انبار
hypaethron حیاط باز
quirks حیاط تغییرفکر
compounds عرصه حیاط
quirk حیاط تغییرفکر
compounded عرصه حیاط
compound عرصه حیاط
backhouse حیاط پشت
patios حیاط خلوت
schoolyard حیاط مدرسه
dooryard حیاط منزلdoorjamb
barnyard حیاط رعیتی
light ventilation area حیاط خلوت
farm yard حیاط مزرعه
cortile حیاط اندرونی
churchyards حیاط کلیسا
aula پیش حیاط
aula حیاط درونی
innyard حیاط مسافرخانه
churchyard حیاط کلیسا
patio حیاط خلوت
farm-yard حیاط مزرعه
ward حیاط محوطه زندان
wards حیاط محوطه زندان
farm yard حیاط کشت زار
parvis حیاط یا دیوارجلو کلیسا
base court حیاط بیرونی یاعقبی
outhouses منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouse منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
barton حیاط رعیتی صاحب ملک
woodyard حیاط یا انبار الوار و هیزم
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
cavaedium [پیش حیاط در خانه های رومی]
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bailey دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
death-lantern [ستون های احاطه شده با فانوس در حیاط یا قبرستان کلیسا]
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
Alhambra تزئینات الحمرا [در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
garden design طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
organic اصلی
elemental اصلی
fundametal اصلی
main <adj.> اصلی
immanent اصلی
ingrown اصلی
firsthand اصلی
essential اصلی
arches اصلی
trunk خط اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
elementarily اصلی
isogeny هم اصلی
genuine اصلی
principals اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
germinal اصلی
line link خط اصلی
main attack تک اصلی
head اصلی
essentials اصلی
parent اصلی
main deck پل اصلی
main door در اصلی
fundamental اصلی
principal اصلی
main lines خط اصلی
main line خط اصلی
text اصلی
primary اصلی
master اصلی
masters اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
mastered اصلی
principle اصلی
texts اصلی
primal اصلی
initialling اصلی
initialled اصلی
aboriginals اصلی
main خط اصلی
initialing اصلی
initialed اصلی
initial اصلی
inherent اصلی
intrinsic اصلی
primitive اصلی
initials اصلی
functional اصلی
elementary اصلی
normative اصلی
seminal اصلی
quintessential اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
trunks خط اصلی
main stem خط اصلی
mainline خط اصلی
native code کد اصلی
rudimental اصلی
majored اصلی
originals اصلی
radical اصلی
primed اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
mainlined اصلی
basic اصلی
mainlining اصلی
prime اصلی
mainlining خط اصلی
mainlines اصلی
major اصلی
mainlines خط اصلی
primes اصلی
basics اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
radicals اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
majoring اصلی
proto اصلی
original اصلی
main lines کانال اصلی
master switches کلید اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com