Dictiornary-Farsi | حیرت زدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
transfixion	حیرت زدگی


Other Matches

blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
demonomania	جن زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
jetlag	جت زدگی
rime	یخ زدگی
possession	جن زدگی
freezes	یخ زدگی
frostiness	یخ زدگی
glaciation	یخ زدگی
freeze	یخ زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
dismay	وحشت زدگی
dismayed	وحشت زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
ageing	زنگ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
sunburn	افتاب زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
sun burn	افتاب زدگی
scientism	علم زدگی
rustiness	زنگ زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
seasickness	دریا زدگی
corrosion	زنگ زدگی
fouling	زنگ زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismays	وحشت زدگی
efflorescence	شوره زدگی
mouldiness	کپک زدگی
fustiness	کفک زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
heliosis	افتاب زدگی
dewiness	شبنم زدگی
corrsion	زنگ زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
afflictedness	محنت زدگی
previousness	شتاب زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
acariasis	کرم زدگی
acariasis	کنه زدگی
cataplexy	خشک زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
ageing	زنگ زدگی
evanescence	غیب زدگی
moldy	کپک زدگی
stained	زنگ زدگی
stains	زنگ زدگی
stain	زنگ زدگی
staining	زنگ زدگی
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
precipitately	از روی شتاب زدگی
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
melancholy	سودا زدگی غمگین
pecked	نوک زدگی سوراخ
peck	نوک زدگی سوراخ
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
pecking	نوک زدگی سوراخ
pecks	نوک زدگی سوراخ
startle	پرش وحشت زدگی
startled	پرش وحشت زدگی
startles	پرش وحشت زدگی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
surprisal	حیرت
wonderment	حیرت
to reduce to a nonplus	حیرت
wilderment	حیرت
wondrous <adj.>	حیرت زا
wonderful <adj.>	حیرت زا
admirable <adj.>	حیرت زا
amazing <adj.>	حیرت زا
astounding <adj.>	حیرت زا
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت زا
marvellous [British] <adj.>	حیرت زا
astonishing <adj.>	حیرت زا
marvelous [American] <adj.>	حیرت زا
prodigious <adj.>	حیرت زا
startling <adj.>	حیرت زا
stupendous <adj.>	حیرت زا
perpexity	حیرت
wondering	حیرت
awed	حیرت
awe	حیرت
wonder	حیرت
consternation	حیرت
puzzlement	حیرت
amazingly	حیرت
wonders	حیرت
amazement	حیرت
admiration	حیرت
wondered	حیرت
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
quandary	تحیر حیرت
wondrous <adj.>	حیرت انگیز
amazing <adj.>	حیرت انگیز
wonderful <adj.>	حیرت انگیز
stupendous <adj.>	حیرت انگیز
startling <adj.>	حیرت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت انگیز
marvellous [British] <adj.>	حیرت انگیز
prodigious <adj.>	حیرت انگیز
marvelous [American] <adj.>	حیرت انگیز
admirable <adj.>	حیرت انگیز
admirable <adj.>	حیرت آور
amazing <adj.>	حیرت آور
astonishing <adj.>	حیرت آور
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت آور
marvellous [British] <adj.>	حیرت آور
marvelous [American] <adj.>	حیرت آور
prodigious <adj.>	حیرت آور
startling <adj.>	حیرت آور
stupendous <adj.>	حیرت آور
wonderful <adj.>	حیرت آور
wondrous <adj.>	حیرت آور
quandaries	تحیر حیرت
problematic	حیرت اور
problematical	حیرت اور
marvelous	حیرت اور
surprising	حیرت اور
astounding <adj.>	حیرت آور
wondrous	حیرت اور
astonishing <adj.>	حیرت انگیز
perplexity	حیرت بهت
marvellous	حیرت اور
astounding <adj.>	حیرت انگیز
wonderer	حیرت زده
rouser	مایه حیرت
ferlie	حیرت تعجب
openmouthed	حیرت زده
astonishment	حیرت بیهوشی
prodigious	حیرت اور
wide-eyed	حیرت زده
thunder struck	حیرت زده
maziness	حیرت انگیزی
wide eyed	حیرت زده
surprise	شگفت حیرت
surprises	شگفت حیرت
surpriser	مایه حیرت
gaping stock	مایه حیرت
surprize	شگفت حیرت
marvellousness	حیرت انگیزی
thunder stuck	حیرت زده
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
wonder	حیرت انگیز غریب
stuns	حیرت زده کردن
wondering	حیرت انگیز غریب
stunned	حیرت زده کردن
wonders	حیرت انگیز غریب
sturt	حیرت زده کردن
wondered	حیرت انگیز غریب
bewilderment	حیرت درهم ریختگی
stupendous	شگفت حیرت اور
to be at a loss	حیرت زده بودن
gapeseed	مایه حیرت و خیرگی
stun	حیرت زده کردن
miraculously	بطور حیرت انگیز
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
distractedly	اشفته وار ازروی حیرت
wondrous	حیرت زا عجیب وشگفت انگیز
To be flabbergasted ( astonished) .	غرق در شگفتی ( حیرت ) شدن
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
marvels	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvelling	حیرت زده شدن شگفت داشتن
whew	صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
holy cow ! [holy smoke !] <idiom>	اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly! <idiom>	اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
marvelled	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveled	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvel	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveling	حیرت زده شدن شگفت داشتن
wow	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
gape seed	چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
wowing	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
frost heave	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool	رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی