English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
reptile حیوان خزنده
reptiles حیوان خزنده
Other Matches
crawly خزنده
creepers خزنده
creeper خزنده
creeping خزنده
reptant خزنده
reptilian خزنده
groveller خزنده
groveler خزنده
creeping schizophrenia اسکیزوفرنی خزنده
wormed خزنده خزیدن
worms خزنده خزیدن
creeping inflation تورم خزنده
herpetology خزنده شناسی
hidden inflation تورم خزنده
creeping move حرکت خزنده
worm خزنده خزیدن
decumbent گیاه خزنده
kingcup الاله خزنده
crawlingly خزنده وار
herpetologist متخصص خزنده شناسی
crawler type tractor تراکتور نوع خزنده
creeping mine مین خزنده دریایی
pyxie بوته خزنده وهمیشه بهار
crawl type vehicle وسیله نقلیه نوع خزنده
crawl drive محرک وسیله نقلیه خزنده
zoysia چمن خزنده پایای نواحی گرمسیر
awn الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
sea skimmer موشکی که در روی سطح اب سینه مال حرکت میکند موشک خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
beasts حیوان
living creatuse حیوان
animals حیوان
animal حیوان
beast حیوان
brute حیوان صفت
kitten بچه حیوان
kittens بچه حیوان
slick ear حیوان بی گوش
zoology حیوان شناسی
spinal animal حیوان نخاعی
bough شانه حیوان
boughs شانه حیوان
brute جانور حیوان
brutes حیوان صفت
hilding حیوان چموش
ectotherm حیوان خونسرد
lost animal حیوان گمشده
draft animal حیوان بارکش
pack animals حیوان باربر
lost animal حیوان ضاله
beastby حیوان صفت
beast of burden حیوان باربری
option of animals خیار حیوان
brutes جانور حیوان
animalization تبدیل به حیوان
bipeds حیوان دوپا
zoophobia حیوان هراسی
bestiality حیوان صفتی
bestiality جماع با حیوان
zoophilous حیوان دوست
zoophilic حیوان دوست
zoophily حیوان خواهی
zootheism حیوان پرستی
mavericks حیوان بیصاحب
carnivorous حیوان گوشتخوار
beastly حیوان صفت
pack animal حیوان باربر
biped حیوان دوپا
maverick حیوان بیصاحب
zoophilia حیوان خواهی
zooparasite حیوان انگل
fries حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
frying حیوان نوزاد
whiffet حیوان رشدنکرده
wildling حیوان وحشی
zoolatry حیوان پرستی
zooerasty جماع با حیوان
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
imbrute حیوان صفت کردن
housebroken حیوان تربیت شده
animal glue سریشم از انساج حیوان
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
stag کره اسب حیوان نر
stags کره اسب حیوان نر
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
flycatcher حیوان مگس خوار
cade حیوان دست اموز
zoopsia توهم حیوان بینی
abalone قسمی حیوان صدف
holler صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollers صدای مخصوص هر حیوان
pet حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
brutal حیوان صفت وحشی
acephalon حیوان راستهء بی سران
acephalous حیوان راستهء بی سران
brutalization حیوان صفت نمودن
feral حیوان شکاری وحشی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
yahoo ادم حیوان صفت
pizzle الت ذکور حیوان
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
manus دست حیوان قسمت انتهایی
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
hoof حیوان سم دار باسم زدن
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bestial شبیه حیوان جانور خوی
bunnies اسم حیوان دست اموز
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
bunny اسم حیوان دست اموز
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com