English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English Persian
whiffet حیوان رشدنکرده
Other Matches
in the gristle رشدنکرده
eyespot چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
beasts حیوان
living creatuse حیوان
animals حیوان
animal حیوان
beast حیوان
lost animal حیوان گمشده
bestiality حیوان صفتی
hilding حیوان چموش
spinal animal حیوان نخاعی
frying حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
fries حیوان نوزاد
slick ear حیوان بی گوش
option of animals خیار حیوان
lost animal حیوان ضاله
ectotherm حیوان خونسرد
draft animal حیوان بارکش
reptiles حیوان خزنده
reptile حیوان خزنده
animalization تبدیل به حیوان
brutes جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brute جانور حیوان
brute حیوان صفت
zoology حیوان شناسی
beast of burden حیوان باربری
beastby حیوان صفت
boughs شانه حیوان
bough شانه حیوان
kitten بچه حیوان
wildling حیوان وحشی
zooerasty جماع با حیوان
bipeds حیوان دوپا
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
kittens بچه حیوان
zootheism حیوان پرستی
pack animals حیوان باربر
pack animal حیوان باربر
beastly حیوان صفت
carnivorous حیوان گوشتخوار
biped حیوان دوپا
zoophobia حیوان هراسی
zoophilia حیوان خواهی
zoophilic حیوان دوست
bestiality جماع با حیوان
zoophily حیوان خواهی
zoophilous حیوان دوست
zooparasite حیوان انگل
zoolatry حیوان پرستی
housebroken حیوان تربیت شده
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
animal glue سریشم از انساج حیوان
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
imbrute حیوان صفت کردن
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
zoopsia توهم حیوان بینی
flycatcher حیوان مگس خوار
yahoo ادم حیوان صفت
cade حیوان دست اموز
brutalization حیوان صفت نمودن
pizzle الت ذکور حیوان
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
acephalous حیوان راستهء بی سران
acephalon حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
stag کره اسب حیوان نر
petted حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
pet حیوان اهلی منزل
hollers صدای مخصوص هر حیوان
hollering صدای مخصوص هر حیوان
armadillos نوعی حیوان گورکن
hollered صدای مخصوص هر حیوان
stags کره اسب حیوان نر
feral حیوان شکاری وحشی
armadillo نوعی حیوان گورکن
holler صدای مخصوص هر حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
bunnies اسم حیوان دست اموز
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
manus دست حیوان قسمت انتهایی
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
hoof حیوان سم دار باسم زدن
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
bestial شبیه حیوان جانور خوی
bunny اسم حیوان دست اموز
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com