English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
English Persian
fries حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
frying حیوان نوزاد
Other Matches
neonate نوزاد
chick نوزاد
new born نوزاد
bambino نوزاد
baby نوزاد
babies نوزاد
grubs نوزاد
babes نوزاد
babe نوزاد
grub نوزاد
infant نوزاد
grubbed نوزاد
newborn نوزاد
daughter chain زنجیر نوزاد
infant industry صنعت نوزاد
grandbaby نوه نوزاد
Take care of the infant. از نوزاد توجه کن
frass گه کرم نوزاد
altricial نوزاد زودرس
layette پوشاک طفل نوزاد
The baby is restless. نوزاد بی تابی می کند
flyblow نوزاد حشرات ومگس
slink نوزاد زود رس لاغر
slinking نوزاد زود رس لاغر
larva نوزاد حشره لیسه
larvae نوزاد حشره لیسه
slinks نوزاد زود رس لاغر
layettes پوشاک طفل نوزاد
The baby is there months old . نوزاد سه ماهه است
The baby spat out the pI'll. نوزاد قرص را تف کرد بیرون
hatchling جانور تازه متولد نوزاد
acheilia فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
The baby was kicking and scraming . نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
to sleep like a baby <idiom> مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
paedogenesis تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
cankerworm نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
Brits نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brit نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
beasts حیوان
living creatuse حیوان
animals حیوان
animal حیوان
beast حیوان
reptile حیوان خزنده
carnivorous حیوان گوشتخوار
beastly حیوان صفت
pack animal حیوان باربر
pack animals حیوان باربر
option of animals خیار حیوان
slick ear حیوان بی گوش
reptiles حیوان خزنده
brutes جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brute جانور حیوان
animalization تبدیل به حیوان
lost animal حیوان گمشده
bipeds حیوان دوپا
hilding حیوان چموش
ectotherm حیوان خونسرد
draft animal حیوان بارکش
beastby حیوان صفت
zoophilic حیوان دوست
lost animal حیوان ضاله
brute حیوان صفت
spinal animal حیوان نخاعی
zoology حیوان شناسی
whiffet حیوان رشدنکرده
wildling حیوان وحشی
zooerasty جماع با حیوان
zoolatry حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
bestiality حیوان صفتی
bestiality جماع با حیوان
zoophilia حیوان خواهی
zoophily حیوان خواهی
zoophilous حیوان دوست
zoophobia حیوان هراسی
kitten بچه حیوان
kittens بچه حیوان
bough شانه حیوان
beast of burden حیوان باربری
biped حیوان دوپا
maverick حیوان بیصاحب
zootheism حیوان پرستی
boughs شانه حیوان
mavericks حیوان بیصاحب
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
housebroken حیوان تربیت شده
animal glue سریشم از انساج حیوان
yahoo ادم حیوان صفت
imbrute حیوان صفت کردن
pizzle الت ذکور حیوان
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
hollers صدای مخصوص هر حیوان
acephalon حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
brutal حیوان صفت وحشی
stag کره اسب حیوان نر
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
stags کره اسب حیوان نر
hollering صدای مخصوص هر حیوان
holler صدای مخصوص هر حیوان
petted حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
pet حیوان اهلی منزل
hollered صدای مخصوص هر حیوان
acephalous حیوان راستهء بی سران
flycatcher حیوان مگس خوار
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
feral حیوان شکاری وحشی
cade حیوان دست اموز
brutalization حیوان صفت نمودن
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
zoopsia توهم حیوان بینی
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
hoof حیوان سم دار باسم زدن
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
bunny اسم حیوان دست اموز
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
bunnies اسم حیوان دست اموز
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
manus دست حیوان قسمت انتهایی
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
bestial شبیه حیوان جانور خوی
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com