Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
lost animal
حیوان گمشده
Other Matches
lost
گمشده
lorn
گمشده
missing
گمشده جنگی
lost article
شیئی گمشده
found article
شیئی گمشده
evader
گمشده جنگی در منطقه دشمن
to recover lost time
وقت گمشده را جبران کردن)
pound
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounded
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounding
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounds
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
living creatuse
حیوان
beasts
حیوان
animal
حیوان
animals
حیوان
beast
حیوان
zoology
حیوان شناسی
fries
حیوان نوزاد
draft animal
حیوان بارکش
reptiles
حیوان خزنده
beastby
حیوان صفت
beast of burden
حیوان باربری
animalization
تبدیل به حیوان
option of animals
خیار حیوان
slick ear
حیوان بی گوش
spinal animal
حیوان نخاعی
whiffet
حیوان رشدنکرده
fry
حیوان نوزاد
frying
حیوان نوزاد
ectotherm
حیوان خونسرد
brute
حیوان صفت
boughs
شانه حیوان
brute
جانور حیوان
reptile
حیوان خزنده
kitten
بچه حیوان
brutes
حیوان صفت
bough
شانه حیوان
hilding
حیوان چموش
brutes
جانور حیوان
lost animal
حیوان ضاله
wildling
حیوان وحشی
zooerasty
جماع با حیوان
zoophobia
حیوان هراسی
maverick
حیوان بیصاحب
zootheism
حیوان پرستی
mavericks
حیوان بیصاحب
kittens
بچه حیوان
pack animals
حیوان باربر
pack animal
حیوان باربر
beastly
حیوان صفت
carnivorous
حیوان گوشتخوار
zoophilous
حیوان دوست
bestiality
حیوان صفتی
bestiality
جماع با حیوان
zoolatry
حیوان پرستی
bipeds
حیوان دوپا
zooparasite
حیوان انگل
biped
حیوان دوپا
zoophilia
حیوان خواهی
zoophily
حیوان خواهی
zoophilic
حیوان دوست
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
pet
حیوان اهلی منزل
brutalization
حیوان صفت نمودن
cade
حیوان دست اموز
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
the fountain of life
چشمه حیوان یازندگی
slick ear
حیوان فاقدگوش خارجی
pizzle
الت ذکور حیوان
yahoo
ادم حیوان صفت
housebroken
حیوان تربیت شده
zoopsia
توهم حیوان بینی
imbrute
حیوان صفت کردن
animal glue
سریشم از انساج حیوان
flycatcher
حیوان مگس خوار
varmint
حیوان یا پرنده شکارکننده
animal distress calls
فریادهای درماندگی حیوان
armadillo
نوعی حیوان گورکن
armadillos
نوعی حیوان گورکن
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
feral
حیوان شکاری وحشی
stags
کره اسب حیوان نر
petted
حیوان اهلی منزل
pets
حیوان اهلی منزل
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
brutal
حیوان صفت وحشی
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
acephalous
حیوان راستهء بی سران
acephalon
حیوان راستهء بی سران
abalone
قسمی حیوان صدف
stag
کره اسب حیوان نر
holler
صدای مخصوص هر حیوان
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
suckers
حیوان یا عضویا الت مکنده
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
whelp
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
sucker
حیوان یا عضویا الت مکنده
hoofs
حیوان سم دار باسم زدن
hoof
حیوان سم دار باسم زدن
bunnies
اسم حیوان دست اموز
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
manus
دست حیوان قسمت انتهایی
rogue
حیوان عظیم الجثه سرکش
rogues
حیوان عظیم الجثه سرکش
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
exoskeleton
پوشش محافظه خارجی حیوان
stature
ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bunny
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbit
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits
اسم حیوان دست اموز
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
foreleg
پای جلو حیوان دست چارپایان
autotomy
انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
bird motif
نقش پرنده در قالی حیوان دار
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
forelegs
پای جلو حیوان دست چارپایان
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beard
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beak-head
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
linebreeding
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snail
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snails
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
centaurs
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design
نقش اسب
[در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque
منبت کاری
[تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design
طرح حیواندار
[شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify
وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid
شبه جانور شبه حیوان
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com