Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
general discharge
خاتمه خدمت
Search result with all words
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
layoff
خاتمه دادن به خدمت
layoffs
خاتمه دادن به خدمت
Other Matches
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
خاتمه دادن خاتمه یافتن
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
ends
خاتمه
prorogation
خاتمه
ended
خاتمه
end all
خاتمه
ending
خاتمه
expiry
خاتمه
closures
خاتمه
closure
خاتمه
last a
خاتمه
endings
خاتمه
withdrawal
خاتمه
lay-off
خاتمه
notice of determination
خاتمه
sequel
خاتمه
letter of dismissal
خاتمه
notice of cancellation
خاتمه
notice of termination
خاتمه
notice to quit
خاتمه
quit
خاتمه
sequels
خاتمه
termination
خاتمه
quitting
خاتمه
dismissal
خاتمه
abrogation
خاتمه
end
خاتمه
to bring to an end
خاتمه دادن
to knit up
خاتمه دادن
to break off
خاتمه دادن
wrap up
خاتمه یافتن
ended
خاتمه یافتن
cessation
خاتمه دادن
ended
خاتمه فرجام
terminative
خاتمه دهنده
call off
خاتمه دادن
expiration
خاتمه بازدم
expirations
خاتمه بازدم
terminated
خاتمه یافتن
end
خاتمه فرجام
terminate
خاتمه یافتن
endings
خاتمه پیام
ends
خاتمه یافتن
ends
خاتمه فرجام
ending
خاتمه پیام
end
خاتمه یافتن
to put an end to
خاتمه دادن
closing
خاتمه عملیات
aborts
خاتمه غیرعادی
aborting
خاتمه غیرعادی
aborted
خاتمه غیرعادی
abort
خاتمه غیرعادی
terminates
خاتمه یافتن
rise
خاتمه یافتن
rises
خاتمه یافتن
end mark
نشان خاتمه
due out
خاتمه یافته
end of transmission block
خاتمه ارسال بلاک
terminates
خاتمه دادن منتهی
abend
خاتمه غیر عادی
post hostilities
بعد از خاتمه درگیریها
end spell
خاتمه کلمات رمز
completes
خاتمه دادن به یک کار
terminated
خاتمه دادن منتهی
lay off
بخدمت خاتمه دادن
muster out
بخدمت خاتمه دادن
terminate
خاتمه دادن منتهی
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
to fight out
باجنگ خاتمه دادن
end spell
خاتمه هر کلمه رمز
termination
خاتمه دادن یا توقف
completed
خاتمه دادن به یک کار
abnormal end
خاتمه غیر عادی
pt down
بزوربچیزی خاتمه دادن
complete
خاتمه دادن به یک کار
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
completing
خاتمه دادن به یک کار
end
تمام کردن خاتمه دادن
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
ends
تمام کردن خاتمه دادن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
disaffiliate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
to come to an end
خاتمه یافتن تمام شدن
post flight
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
to draw to a close
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
to wind up
خاتمه دادن بپایان رساندن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
end
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
static
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
logging
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
service
خدمت
duty
خدمت
sorb
خدمت
serviced
خدمت
on duty
سر خدمت
on service
سر خدمت
office
خدمت
offices
خدمت
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
hang-ups
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverses
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
reversing
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
service calls
شیپور خدمت
served
خدمت کردن به
carded for record
از خدمت صف معاف
ministration
اداره خدمت
personal service
خدمت شخصی
active federal service
خدمت کادر
one's service
خدمت یکسره
service medal
نشان خدمت
service contract
قرارداد خدمت
sea duty
خدمت دریا
record of service
سابقه خدمت
ready for duty
اماده خدمت
public service
خدمت بجامعه
bad conduct discharge
اخراج از خدمت
be off one's duty
سر خدمت نبودن
service cap
کلاه خدمت
breach of duty
ترک خدمت
honorable service
خدمت با افتخار
caskets
کلاه خدمت
duty station
محل خدمت
half pay
حق انتظار خدمت
casket
کلاه خدمت
active service
خدمت کادرثابت
exempt from duty
معاف از خدمت
in service
به خاطر خدمت
information service
خدمت اطلاعاتی
chancery
در ان خدمت میکند
on duty
درحین خدمت
compulsory service
خدمت وفیفه
ministrant
خدمت کننده
drafts
به خدمت فراخواندن
drafted
به خدمت فراخواندن
draft
به خدمت فراخواندن
extra duty
خدمت اضافی
service obligation
تضمین خدمت
while on duty
حین خدمت
serves
خدمت کردن
served
در خدمت بودن
served
خدمت کردن
serve
خدمت کردن به
serve
در خدمت بودن
serves
در خدمت بودن
serves
خدمت کردن به
conscription
خدمت اجباری
au pair
خدمت تهاتری
veteran service
خدمت سربازی
to wait
خدمت رسیدن
military service
خدمت نظامی
au pairs
خدمت تهاتری
serve
خدمت کردن
desertion
فرار از خدمت
shore duty
خدمت ساحل
shipmate
هم خدمت درناو
obliging
اماده خدمت
off duty
خارج از خدمت
service uniform
اونیفرم خدمت
service stairs
پلکان خدمت
desertion
ترک خدمت
servants
پیش خدمت
servant
پیش خدمت
national service
خدمت ملی
minister
خدمت کردن
dismissals
اخراج از خدمت
dismissal
اخراج از خدمت
attendance
خدمت ملازمت
attendances
خدمت ملازمت
ministers
خدمت کردن
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com