English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
field خارج اداره یا کارخانه
fielded خارج اداره یا کارخانه
fields خارج اداره یا کارخانه
Other Matches
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
headquarters اداره کل اداره مرکزی
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
workhouse کارخانه
plants کارخانه
factory کارخانه
factories کارخانه
coopery کارخانه
workhouses کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
house work کارخانه
manufactory کارخانه
plant کارخانه
works کارخانه
shop کارخانه
work کارخانه
shopped کارخانه
worked کارخانه
shops کارخانه
workplace کارخانه
workplaces کارخانه
cut back تعطیل کارخانه
electric plant کارخانه برق
ex factory تحویل در کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
studios کارگاه کارخانه
factory chimney دودکش کارخانه
fulling mill کارخانه قصاری
cotton factory کارخانه نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton mill کارخانه نخ ریسی
smelting plant کارخانه ذوب
smeltery کارخانه گدازگری
spinning کارخانه نخریسی
industrialists کارخانه دار
industrialist کارخانه دار
studio کارگاه کارخانه
gas works کارخانه گاز
generating plant کارخانه برق
packingplant کارخانه کنسروسازی
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
pilot plant کارخانه نمونه
plant mixing اختلاط در کارخانه
plant construction ساختمان کارخانه
plant mixing امیختن در کارخانه
works superintendent مدیر کارخانه
gasworks کارخانه گاز
packinghouse کارخانه کنسروسازی
manufacturing کارخانه دار
generating station کارخانه برق
sirenic سوت کارخانه
ice plant کارخانه یخ ساز
sheds کارخانه سرپوشیده
shedding کارخانه سرپوشیده
works inspector بازرس کارخانه
shed کارخانه سرپوشیده
lock out تعطیل کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
manufaturer صاحب کارخانه
power house کارخانه برق
siren سوت کارخانه
installation کارخانه نصب
installations کارخانه نصب
plants نبات کارخانه
plant نبات کارخانه
manufacturer صاحب کارخانه
manufacturers صاحب کارخانه
sirens سوت کارخانه
breweries کارخانه ابجوسازی
brewery کارخانه ابجوسازی
power station کارخانه برق
power stations کارخانه برق
mill کارخانه نورد
mills کارخانه نورد
car factory کارخانه خودروسازی
out <adv.> بیرون از کارخانه
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
cement plant کارخانه سیمان
bookbindery کارخانه صحافی
cast steel plant کارخانه فولادریزی
chimney stalk دودکش کارخانه
shopped کارخانه خرید کردن
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
foundry کارخانه ذوب فلز
shop کارخانه خرید کردن
saw mill کارخانه اره کشی
ropewalk کارخانه طناب سازی
coking plant کارخانه ذغال سازی
foundry کارخانه گداز فلز
foundries کارخانه ذوب فلز
smeltery کارخانه ذوب فلزات
dockyard کارخانه کشتی سازی
dockyards کارخانه کشتی سازی
foundries کارخانه گداز فلز
stonework کارخانه سنگ بری
concreting plant کارخانه بتن سازی
salt works کارخانه نمک سازی
concrete plant کارخانه بتن سازی
ship yard کارخانه کشتی سازی
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
printworks کارخانه چیت بافی
engineering works کارخانه ماشین سازی
plant ماشین الات کارخانه
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
lock out بسته شدن کارخانه
lead works کارخانه سرب گدازی
iron foundry کارخانه ذوب اهن
gas works کارخانه تولید گاز
gas works tar قطران کارخانه گاز
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
shipyards کارخانه کشتی سازی
plant محل کارخانه یا کارگاه
glassworks کارخانه شیشه گری
shops کارخانه خرید کردن
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
pottery factory کارخانه چینی سازی
plants محل کارخانه یا کارگاه
plants ماشین الات کارخانه
creamery کارخانه کره گیری
nailery کارخانه میخ سازی
powder mill کارخانه باروت سازی
dye works کارخانه رنگ سازی
energy plant کارخانه تولید نیرو
shipyard کارخانه کشتی سازی
tinwork کارخانه قلع کاری
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
mill کارخانه اسیاب کردن
firms کارخانه موسسه بازرگانی
mills کارخانه اسیاب کردن
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
contractor plant کارخانه پیمان کار
wirework کارخانه سیم سازی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
distillery کارخانه یا محل تقطیر رسومات
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
distilleries کارخانه یا محل تقطیر رسومات
grindery کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
sawmills کارخانه چوب بری والوارسازی
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
sawmill کارخانه چوب بری والوارسازی
dairy farm مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
installing قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
laboratorial ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
install قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
installs قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
blueprints تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
blueprint تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
set value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
feed stock مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
gestion اداره
offices اداره
office اداره
departments اداره
cutcherry اداره
directorate اداره
directorates اداره
department اداره
workplace اداره
workplaces اداره
maladmidistration سو اداره
serviced اداره
management اداره
handling اداره
managements اداره
helms اداره
operation اداره
bureau اداره
cutchery اداره
bureaus اداره
service اداره
prefecture اداره
helm اداره
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
departments بخش اداره
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com