English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English Persian
out خارج از حدود
out- خارج از حدود
outed خارج از حدود
Search result with all words
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
outre خارج از حدود معمولی
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
Other Matches
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
delimiting حدود
definitions حدود
delimited حدود
delimit حدود
neighborhoods حدود
neighbourhood حدود
neighbourhoods حدود
scope حدود
neiggourhood حدود
delimits حدود
vicinity حدود
ambit حدود
roughly <adv.> حدود
about در حدود
limit حدود
confine حدود
confining حدود
module حدود
scantling حدود
realms حدود
realm حدود
thereabouts در آن حدود
precinct حدود
precincts حدود
purview حدود
ranged حدود
definition حدود
tethering حدود
compass حدود
ranges حدود
well nigh در حدود
range حدود
perambulation حدود
about <adv.> حدود
tethered حدود
tether حدود
modules حدود
tethers حدود
well-nigh در حدود
in the neighbourhood در حدود
boundaries حدود یکان
boundaries حدود چیزی
limit of fire حدود اتش
boundary حدود چیزی
confidence limits حدود اعتماد
ranges حدود وسعت
delimitation تعیین حدود
thereabout دران حدود
class interval حدود طبقه
class limits حدود طبقه
therabout دران حدود
coextensive هم حدود وثغور
delimitation تحدید حدود
demarcation تعیین حدود
confidence limits حدود اطمینان
coastal frontier حدود ساحلی
gamut حدود حیطه
verges نزدیکی حدود
reaching وسعت حدود
confinement تحدید حدود
whereabouts درچه حدود
yaw تجاوز از حدود
boundary حدود یکان
verge نزدیکی حدود
yawed تجاوز از حدود
hereabout دراین حدود
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
limit check مقابله حدود
reaches وسعت حدود
reached وسعت حدود
purview of an occupation حدود کاری
ranges حدود محدوده
purview حدود میدان
probability limits حدود احتمالی
ranged حدود وسعت
vicinity در حدود در اطراف
ranged حدود محدوده
reach وسعت حدود
range حدود وسعت
range حدود محدوده
limits of confidence حدود اطمینان
trimester در حدود سه ماه
graphic limits حدود گرافیکی
frontiers حدود و ثغور
line حدود رویه
with in ear shot در حدود صدا رس
within cry در حدود صد ارس
thereabouts در حدود آن وقت
lines حدود رویه
periphery محیط حدود
peripheries محیط حدود
run ردپا حدود
runs ردپا حدود
in the neighborhood of در حدود [ریاضی]
delimits تعیین کردن حدود
delimiting تعیین کردن حدود
delimits تحدید حدود کردن
inbound محصور در حدود معینی
delimited تحدید حدود کردن
delimited تعیین کردن حدود
delimiting تحدید حدود کردن
demarcating تعیین حدود کردن
orbits دور حدود فعالیت
orbit دور حدود فعالیت
format حدود و مشخصات فرش
mark out a ground تحدید حدود زمین
orbited دور حدود فعالیت
limitation clause ماده تعیین حدود
delimit تحدید حدود کردن
limitation clause عبارت تعیین حدود
delimit تعیین کردن حدود
demarcates تعیین حدود کردن
compass حدود وثغور حوزه
scope میدان و برد و حدود
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
whereabout حدود تقریبی مکان
spheres مرتبه حدود فعالیت
abound تعیین حدود کردن
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
pegs تعیین حدود کردن
tolerance حدود قابل تحمل
sphere مرتبه حدود فعالیت
demarcated تعیین حدود کردن
tolerances حدود قابل تحمل
peg تعیین حدود کردن
demarcate تعیین حدود کردن
quart پیمانهای در حدود بیک لیتر
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quarts پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
corrida برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
range of music حدود یا میدان علم موسیقی
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
limit of fire حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
transition layer منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
to live beyond one's means بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet در حدود درامد خود خرج کردن
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
iron pyrites ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
metric ton مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameters اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
parameters کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
golf courses زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf course زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
transputer - بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
out خارج
out- خارج
externally از خارج
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out of tune خارج
outside خارج
off side خارج از خط
aroint خارج شو
out of خارج از
outside در خارج
outsides در خارج
outsides خارج
out-of- خارج از
abroad خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
outside [of] <adv.> خارج [از]
external خارج
externals خارج
outed خارج
forth of خارج از
non combatant خارج از صف
per خارج از
non-combatant خارج از صف
non-combatants خارج از صف
off خارج از
off duty خارج از نگهبانی
beside the mark خارج ازموضوع
nonsense خارج از منطق
out of در خارج بواسطه
acentric خارج از مرکز
popping خارج شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com