Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Other Matches
exfiltration
خارج کردن از میدان
hors de combat
از میدان رزم خارج شده
wide
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
goal umpire
دروازه بان واترپولو
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal throw
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out of tune
خارج
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
abroad
خارج
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
externally
از خارج
non combatant
خارج از صف
per
خارج از
non-combatant
خارج از صف
aroint
خارج شو
external
خارج
out
خارج
forth of
خارج از
out-
خارج
off
خارج از
off side
خارج از خط
outed
خارج
non-combatants
خارج از صف
externals
خارج
out of
خارج از
outsides
در خارج
out-of-
خارج از
outsides
خارج
outside
در خارج
outside
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
off duty
خارج از خدمت
popping
خارج شدن
outdoors
خارج از منزل
out of question
خارج از موضوع
off duty
خارج از نگهبانی
away
دوراز خارج
void
خارج شدن
ejecting
خارج کردن
overseas
خارج ازکشور
submultiple
خارج قسمت
off center
خارج از مرکز
outsides
به سمت خارج
inaccessible
خارج از دسترس
not to the point
خارج از موضوع
neither here nor there
خارج ازموضوع
out of turn
خارج از نوبت
anieoro
از داخل به خارج
alfresco
خارج از منزل
extraneous
خارج از قلمروچیزی
outside
به سمت خارج
acentric
خارج از مرکز
to rule out
خارج کردن
abaxile
خارج از مرکز
to pass off
خارج شدن
tort
خارج از قرارداد
without
بطرف خارج
ejects
خارج کردن
outbound
خارج ازمحدوده
outbound
مربوط به خارج
torts
خارج از قرارداد
to fall out
خارج شدن
ejected
خارج کردن
out of
در خارج بواسطه
outboard bearing
یاتاقان خارج
outbye
خارج از دور از
eccentric
خارج از مرکز
eccentrics
خارج از مرکز
derail
از خط خارج شدن
out-of-
در خارج بواسطه
ouyby
خارج از دور از
derailed
از خط خارج شدن
over the side
خارج از ناو
oversea
خارج از کشور
abroad
خارج از کشور
derails
از خط خارج شدن
derailing
از خط خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
off key
خارج از مایه
derailing
از خط خارج شدن
derails
از خط خارج کردن
extra-marital
خارج از زناشویی
eject
خارج کردن
standaway
خارج از بدن
nonsense
خارج از منطق
out of action
خارج ازنبرد
discharge
خارج کردن
discharges
خارج کردن
emigration
مهاجرت به خارج
soto uke
دفاع از خارج
out of door
خارج ازمنزل
out of line
خارج از خط جبهه
out of doors
خارج ازمنزل
out of phase
خارج از فاز
out of proportion
خارج از اندازه
phase out
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
extraterritorial
خارج الارضی
from outside
از خارج
[از شهر]
from out of town
از خارج
[از شهر]
irrelevant
خارج از موضوع
quotients
خارج قسمت
extrauterine
خارج رحمی
quotient
خارج قسمت
extraction
خارج کردن
ungracious
خارج از نزاکت
exits
خارج شدن
exit
خارج شدن
extravascular
خارج رگی
double out
081 خارج
unship
خارج کردن
extramundane
خارج دنیایی
expulse
خارج کردن
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
issue
خارج شدن
emissive
خارج شونده
issued
خارج شدن
issues
خارج شدن
endarch
متشکل در خارج
exterritorial
خارج الملکتی
extramarital
خارج از زناشویی
extramarital
خارج ازدواجی
egress
خارج شدن
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
extragalactic
خارج کهکشانی
extracellular
خارج سلولی
extra spectral
خارج طیفی
extra regular
خارج ازقاعده
extra professional
خارج حرفهای
extra cosmical
خارج ازعالم
off season
خارج از فصل
fescennine
خارج ازاخلاق
begone
خارج شو عزیمت کن
beside the mark
خارج ازموضوع
beside the question
خارج از موضوع
blow out
به خارج دمیدن
bring out
خارج کردن
out-
خارج بیرون
cross country
خارج از جاده
foreign market
بازار خارج
To fall out.
از صف خارج شدن
outed
خارج از حدود
outed
خارج بیرون
out
خارج بیرون
from the outside
از خارج
[از جایی]
out
خارج از حدود
out-
خارج از حدود
out
خارج از افشا شده
escalate
از مهار خارج شدن
unbeknown
خارج از معلومات شخصی
country clubs
باشگاه خارج از شهر
country club
باشگاه خارج از شهر
externals
خارج یک برنامه یا وسیله
disarms
از ضامن خارج کردن
defecates
خارج کردن مدفوع
to put out of court
از دستور خارج کردن
She is romantically inclined. She i8s game.
از دو حال خارج نیست
disarmed
از ضامن خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
external
خارج یک برنامه یا وسیله
layman
خارج از حرفه یا فن خاصی
transfinite
خارج ازاعداد محدود
unbeknownst
خارج از معلومات شخصی
escalating
از مهار خارج شدن
voice-over
صدای خارج از تصویر
voice-overs
صدای خارج از تصویر
It is beyond my authority.
ازاختیار من خارج است
escalates
از مهار خارج شدن
escalated
از مهار خارج شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
defecating
خارج کردن مدفوع
seceding
از عضویت خارج شدن
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
obsolete
ازرده خارج شده
defecated
خارج کردن مدفوع
superempirical
خارج از جهان مادی
unavailable energy
نیروی خارج از دسترس
strike out
از بازی خارج شدن
stick to the point
از موضوع خارج نشوید
step out
از محلی خارج شدن
spew
با فشار خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
secedes
از عضویت خارج شدن
spewing
با فشار خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
secede
از عضویت خارج شدن
seceded
از عضویت خارج شدن
obsolescence
از رده خارج شدن
lay
خارج از سلک روحانیت
thrower in
پرتابگر خارج از زمین
unplayable
توپ خارج ازدسترس
swap out
مبادله کردن به خارج
defecate
خارج کردن مدفوع
quotient
خارج قسمت
[ریاضی]
write-offs
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write off
از دفتر خارج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com