English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
ungracious خارج از نزاکت
Search result with all words
improper بیجا خارج از نزاکت
facetiae مطایبات شوخیهای خارج از نزاکت
indelicate language سخن خارج از نزاکت
Other Matches
discourteous بی نزاکت
courtesies نزاکت
tactless بی نزاکت
gentilesse نزاکت
courtesy نزاکت
politesse نزاکت
unceremoniously بی نزاکت
unceremonious بی نزاکت
civility نزاکت
propriety نزاکت
graceless بی نزاکت
suavity نزاکت
boorish بی نزاکت
tact نزاکت
tactlessly بی نزاکت
etiquette نزاکت
indelicate بی نزاکت
courteousness نزاکت
comity نزاکت
politest با نزاکت
polite با نزاکت
politer با نزاکت
indecorous بی نزاکت
attention ادب و نزاکت
discourtesy عدم نزاکت
mense نزاکت افتخار
attentions ادب و نزاکت
international etiquette نزاکت بین المللی
international comity نزاکت بین المللی
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
mense نزاکت داشتن مزین ساختن
riskiness بیم زیان عدم نزاکت
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
courtliness نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
bon ton روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outside [of] <adv.> خارج [از]
outed خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
externals خارج
per خارج از
out of tune خارج
aroint خارج شو
outside خارج
abroad خارج
out خارج
out- خارج
outside در خارج
outsides خارج
outsides در خارج
external خارج
non-combatants خارج از صف
externally از خارج
off side خارج از خط
forth of خارج از
out of خارج از
off خارج از
non combatant خارج از صف
non-combatant خارج از صف
out-of- خارج از
extraneous خارج از قلمروچیزی
bring out خارج کردن
ouyby خارج از دور از
to rule out خارج کردن
to pass off خارج شدن
off season خارج از فصل
tort خارج از قرارداد
over the side خارج از ناو
blow out به خارج دمیدن
extra-marital خارج از زناشویی
overseas خارج ازکشور
out of turn خارج از نوبت
outboard bearing یاتاقان خارج
issue خارج شدن
issued خارج شدن
issues خارج شدن
without بطرف خارج
outbye خارج از دور از
cross country خارج از جاده
irrelevant خارج از موضوع
outdoors خارج از منزل
unship خارج کردن
popping خارج شدن
beside the mark خارج ازموضوع
alfresco خارج از منزل
out of در خارج بواسطه
submultiple خارج قسمت
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
soto uke دفاع از خارج
To fall out. از صف خارج شدن
standaway خارج از بدن
eccentric خارج از مرکز
eccentrics خارج از مرکز
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
derail از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
derailed از خط خارج کردن
derailing از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
outbound مربوط به خارج
outbound خارج ازمحدوده
torts خارج از قرارداد
out-of- در خارج بواسطه
ejects خارج کردن
beside the question خارج از موضوع
oversea خارج از کشور
ejecting خارج کردن
begone خارج شو عزیمت کن
ejected خارج کردن
eject خارج کردن
abroad خارج از کشور
phase out خارج کردن
off key خارج از مایه
anieoro از داخل به خارج
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
nonsense خارج از منطق
derails از خط خارج کردن
quotients خارج قسمت
fescennine خارج ازاخلاق
extra cosmical خارج ازعالم
extra professional خارج حرفهای
away دوراز خارج
outsides به سمت خارج
not to the point خارج از موضوع
outside به سمت خارج
extra regular خارج ازقاعده
extra spectral خارج طیفی
neither here nor there خارج ازموضوع
exterritorial خارج الملکتی
expulse خارج کردن
foreign market بازار خارج
out of doors خارج ازمنزل
discharges خارج کردن
out of action خارج ازنبرد
from the outside از خارج [از جایی]
out of question خارج از موضوع
to fall out خارج شدن
extramarital خارج از زناشویی
extramundane خارج دنیایی
extraterritorial خارج الارضی
extrauterine خارج رحمی
extravascular خارج رگی
emigration مهاجرت به خارج
void خارج شدن
extramarital خارج ازدواجی
off center خارج از مرکز
from outside از خارج [از شهر]
from out of town از خارج [از شهر]
extracellular خارج سلولی
extragalactic خارج کهکشانی
out of door خارج ازمنزل
inaccessible خارج از دسترس
extraction خارج کردن
exit خارج شدن
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
out خارج بیرون
out خارج از حدود
endarch متشکل در خارج
out- خارج بیرون
out- خارج از حدود
discharge خارج کردن
outed خارج از حدود
outed خارج بیرون
double out 081 خارج
out of line خارج از خط جبهه
emissive خارج شونده
out of phase خارج از فاز
out of proportion خارج از اندازه
egress خارج شدن
quotient خارج قسمت
exits خارج شدن
off centre load بار خارج از مرکز
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
misifit لباس خارج از اندازه
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
escalate از مهار خارج شدن
thrower in پرتابگر خارج از زمین
lay on the table از دستور خارج کردن
rationed خارج قسمت سهمیه
rations خارج قسمت سهمیه
to put out of court از دستور خارج کردن
immusical خارج ازقواعد موسیقی
transfinite خارج ازاعداد محدود
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
unplayable توپ خارج ازدسترس
inbound traffic مسیر خارج از کشور
belching بازور خارج شدن
belches بازور خارج شدن
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
greshams law را از جریان خارج میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com