Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English
Persian
defecate
خارج کردن مدفوع
defecated
خارج کردن مدفوع
defecates
خارج کردن مدفوع
defecating
خارج کردن مدفوع
Other Matches
excretions
مدفوع
excrement
مدفوع
faeces
مدفوع
dreg
مدفوع
excretion
مدفوع
egesta
مدفوع
coprophilia
مدفوع خواهی
coprophagy
مدفوع خواری
dung
مدفوع حیوانات
dejecta
تخلیه مدفوع
coprophobia
مدفوع هراسی
defecation
خروج مدفوع
coprophagia
مدفوع خواری
feculent
مثل مدفوع
jakes
ترشح مدفوع
scatology
مدفوع شناسی
feces
مدفوع انسان وحیوان
feculence
حالت دردی مدفوع
green stool
مدفوع سبز رنگ
[پزشکی]
poudrette
کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
stool
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
derail
از خط خارج کردن
to rule out
خارج کردن
eject
خارج کردن
expulse
خارج کردن
discharge
خارج کردن
extraction
خارج کردن
bring out
خارج کردن
ejected
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
phase out
خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
unship
خارج کردن
discharges
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
ejects
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
phase out
به ترتیب خارج کردن
expectorate
ازشش خارج کردن
disarms
از ضامن خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
exfiltration
خارج کردن از میدان
disarm
از ضامن خارج کردن
swap out
مبادله کردن به خارج
write off
از دفتر خارج کردن
disseise
ازتصرف خارج کردن
tabling
از دستور خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
table
از دستور خارج کردن
decivilize
از تمدن خارج کردن
lay on the table
از دستور خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
emits
بیرون دادن خارج کردن
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
emancipate
از زیر سلطه خارج کردن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
emancipates
از زیر سلطه خارج کردن
emit
بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
reeks
بخار ازدهان خارج کردن
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
emancipating
از زیر سلطه خارج کردن
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitting
بیرون دادن خارج کردن
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
reek
بخار ازدهان خارج کردن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
reeking
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
بخار ازدهان خارج کردن
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
discarding
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discarded
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
evict
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
release
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
releases
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
texts
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
off
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
outed
خارج
off side
خارج از خط
outsides
در خارج
non-combatant
خارج از صف
outsides
خارج
forth of
خارج از
externally
از خارج
out
خارج
out-
خارج
out-of-
خارج از
out of
خارج از
outside
در خارج
out of tune
خارج
external
خارج
non-combatants
خارج از صف
outside
خارج
aroint
خارج شو
per
خارج از
non combatant
خارج از صف
abroad
خارج
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
externals
خارج
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
anieoro
از داخل به خارج
outbye
خارج از دور از
beside the mark
خارج ازموضوع
out of turn
خارج از نوبت
outed
خارج بیرون
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
eccentrics
خارج از مرکز
outboard bearing
یاتاقان خارج
eccentric
خارج از مرکز
outed
خارج از حدود
extra-marital
خارج از زناشویی
out-
خارج از حدود
out-
خارج بیرون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com