Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hyperphysical
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
Other Matches
wonderful
<adj.>
خارق العاده
metaphsical
خارق العاده
prodigious
<adj.>
خارق العاده
weirdest
خارق العاده
weird
خارق العاده
singular
خارق العاده
admirable
<adj.>
خارق العاده
phenomenal
خارق العاده
phenomenally
خارق العاده
fantastic
خارق العاده
fantastical
خارق العاده
stupendous
<adj.>
خارق العاده
startling
<adj.>
خارق العاده
marvelous
[American]
<adj.>
خارق العاده
marvellous
[British]
<adj.>
خارق العاده
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
خارق العاده
astounding
<adj.>
خارق العاده
astonishing
<adj.>
خارق العاده
wondrous
<adj.>
خارق العاده
amazing
<adj.>
خارق العاده
nonpar
<adj.>
خارق العاده
weirder
خارق العاده
whizbang
ممتاز خارق العاده
whizzbang
ممتاز خارق العاده
thaumaturgic
خارق العاده سحر
thaumaturgy
کار خارق العاده
supernaturally
بطور خارق العاده
unco
غیر عادی خارق العاده
monstrously
بطور شگفت انگیز یا خارق العاده
wonder worker
ادم خارق العاده و صاحب کرامت
daemon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
daimon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
thaumaturge
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
demon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
demons
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
physical profile
براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment
کیفر بدنی مجازات بدنی
philistia
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
physical
بدنی
systemic
بدنی
so matic
بدنی
corporal
بدنی
bodily
بدنی
somatic
بدنی
corporals
بدنی
upmost
مافوق
trans-
مافوق
superiors
مافوق
transcendent
مافوق
superordinates
مافوق
superordinate
مافوق
trancscendent
مافوق
superior
مافوق
somatotype
ریخت بدنی
physical exercise
تمرین بدنی
somatic disorders
اختلالهای بدنی
physical appearance
منظر بدنی
physical movement
حرکت بدنی
physical profile
نیمرخ بدنی
assault and battery
حملهی بدنی
flesh red
بدنی رنگ
p.exercise
پرورش بدنی
flesh colour
رنگ بدنی
body type
سنخ بدنی
common sensibility
حس کلی بدنی
corps a corps
تماس بدنی
bodily pain
درد بدنی
hacking
خطای بدنی
corporal punishment
تنبیه بدنی
physical education
تربیت بدنی
hyperphyscal
مافوق طبیعت
superconducter
مافوق هادی
overlords
سرور مافوق
mandate
دستور مافوق
superiors
مافوق بالارتبه
superior
مافوق بالارتبه
hereinabove
مافوق این
hypermedia
مافوق رسانه
mandated
دستور مافوق
superhuman
مافوق انسانی
past
بعد از مافوق
mandates
دستور مافوق
mandating
دستور مافوق
hypersonic
مافوق فراصوت
hypertext
مافوق متن
superior order
امر مافوق
superior order
دستور مافوق
supersensory
مافوق احساس
overlord
سرور مافوق
supersonic
مافوق صوت
preternatural
مافوق طبیعی
ultrasonics
مافوق صوت
supranational
مافوق ملیت
dominant
مقتدر مافوق
eurythmics
حرکات بدنی موزون
gestic
وابسته بحرکت بدنی
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
personal foul
خطای بدنی به حریف
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
eurhythmics
حرکات بدنی موزون
corporeal
بدنی دارای ماده
somesthesis
حساسیت به حسهای بدنی
assaults
حمله بدنی به حریف
assault
حمله بدنی به حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
supranational
مافوق محدودیتهای ملی
hypersonic
سرعت مافوق صوت
ultra
خیلی متعصب مافوق
superconducting computers
کامپیوترهای مافوق هادی
beyond one's expectation
مافوق انتظار کسی
metagnostic
مافوق علم بشر
supramundane
مافوق این جهان
suoersonic compressor
کمپرسور مافوق صوت
supersonic nozzle
نازل مافوق صوت
supersonic
سرعت مافوق صوت
supersonic
علم مافوق صوت
supersonic propeller
ملخ مافوق صوت
supersonic turbine
توربین مافوق صوت
above
مافوق واقع دربالا
supermen
موجود مافوق انسان
superman
موجود مافوق انسان
kinesiology
تشریح حرکات بدنی انسان
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
physical characteristics
مشخصات زمین خصوصیات بدنی
supersonic tunnel
تونل باد مافوق صوت
syndrome
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
orthograde
راه رونده با بدنی راست وعمودی
syndromes
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
assaulted
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
assault
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
dachshund
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
depressant
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
sonic boom
صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
sonic booms
صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
conical flow
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
cruelty
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
phenomenally
فوق العاده
wonderful
<adj.>
فوق العاده
rewards
فوق العاده
phenomenal
فوق العاده
wondrous
<adj.>
فوق العاده
allowances
فوق العاده
terrific
فوق العاده
precious
فوق العاده
inestimable
فوق العاده
remarkably
فوق العاده
transnormal
فوق العاده
allowance
فوق العاده
extraordinary
فوق العاده
supernatural
فوق العاده
nonpar
<adj.>
فوق العاده
admirable
<adj.>
فوق العاده
reward
فوق العاده
marvellous
[British]
<adj.>
فوق العاده
amazing
<adj.>
فوق العاده
out of the ordinary
فوق العاده
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
فوق العاده
astounding
<adj.>
فوق العاده
extra special
فوق العاده
astonishing
<adj.>
فوق العاده
singular
فوق العاده
rewarded
فوق العاده
stupendous
<adj.>
فوق العاده
startling
<adj.>
فوق العاده
ripsnorting
فوق العاده
prodigious
<adj.>
فوق العاده
strenuous
فوق العاده
rewardable
فوق العاده
marvelous
[American]
<adj.>
فوق العاده
super
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
extraordinary meeting
نشست فوق العاده
a terrific time
مدت فوق العاده
an outstanding time
مدت فوق العاده
special session
نشست فوق العاده
flight pay
فوق العاده پرواز
envoy extraordiinary
نماینده فوق العاده
rarely beautiful
استثنائی یافوق العاده
ripsnorter
چیز فوق العاده
special session
جلسه فوق العاده
envoy extraordiinary
فرستاده فوق العاده
jitters
عصبانیت فوق العاده
supersensitive
فوق العاده حساس
breakneck
فوق العاده خطرناک
overrider
حق دلالی فوق العاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com