Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English
Persian
causality
خاصیت سببی
Other Matches
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
causal
سببی
stranger in blood
سببی
causative
سببی
marriage relationship
قرابت سببی
relative in law
خویشاوند سببی
affinity
قرابت سببی
affinities
قرابت سببی
affinities
خویشاوندی سببی
relationship by marriage
خویشاوندی سببی
relationship by marriage
قرابت سببی
marriage relationship
خویشاوندی سببی
affinity
خویشاوندی سببی
persons related to another by marriage
اقارب سببی
affinal
خویشاوند سببی
causal variable
متغیر سببی
relativein law
خویش سببی
affinity
قرابت خویشاوندی سببی
affinity
قوم و خویش سببی
affinities
قرابت خویشاوندی سببی
affinities
قوم وخویش سببی
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
connexion
خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
navigate
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
navigated
خاصیت
navigating
خاصیت
navigates
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
quale
خاصیت
virtues
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
virtue
خاصیت
the five predicables
خاصیت
affection
خاصیت
property
خاصیت
extensive property
خاصیت مقداری
fattiness
خاصیت چربی
gauziness
خاصیت گارسی
flakiness
خاصیت فلسی
fluffiness
خاصیت کرکی
fungosity
خاصیت قارچی
carnosity
خاصیت گوشتی
the virtue of drugs
خاصیت داروها
ductility
خاصیت کش امدن
ductility
خاصیت انگمی
woodiness
خاصیت چوبی
chemism
خاصیت شیمیایی
chalkiness
خاصیت تباشیری
glassiness
خاصیت شیشهای
gumminess
خاصیت صمغی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
nutritiveness
خاصیت غذایی
nutritiousness
خاصیت غذائی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
recursivity
خاصیت بازگشت
milkiness
خاصیت شیری
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
pitchiness
خاصیت زفتی
silkiness
خاصیت ابریشمی
sponginess
خاصیت اسفنجی
mealness
خاصیت اردی
mealiness
خاصیت اردی
powderiness
خاصیت گردی
steeliness
خاصیت فولادی
unmake
از خاصیت انداختن
vitreosity
خاصیت شیشهای
quantification
تعیین خاصیت
astingency
خاصیت قبض
impoverished
بی خاصیت کردن
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
deactivated
بی خاصیت کردن
adhesive property
خاصیت چسبندگی
function
خاصیت وجودی
functioned
خاصیت وجودی
functions
خاصیت وجودی
deactivate
بی خاصیت کردن
elasticity
خاصیت فنری
absorption property
خاصیت جذب
impoverishes
بی خاصیت کردن
impoverish
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
deactivating
بی خاصیت کردن
buoyancy
خاصیت شناوری
anti knock property
خاصیت ضدضربه
alkalescence
خاصیت قلیایی
impoverishing
بی خاصیت کردن
natures
نوع خاصیت
nature
نوع خاصیت
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
low test
دارای خاصیت فراری
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
asexual
فاقد خاصیت جنسی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
plasticity
خاصیت شکل افرینی
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
tonus
خاصیت انقباض عضله
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
curative
دارای خاصیت درمانی
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
sexed
دارای خاصیت جنسی
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
flexibility
خاصیت خمش پذیری
inductionless
بدون خاصیت القائی
gamic
دارای خاصیت جنسی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
ductility
خاصیت فتیله شدن
ductility
خاصیت لوله شدن
elater
خاصیت انبساط و گسترش
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
malleability
خاصیت چکش خواری
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
electromagnetism
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display
صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flakiness
خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
vitalist
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalistic
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
torsos
تاب گشت خاصیت تاب گشت
torso
تاب گشت خاصیت تاب گشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com