English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (8 milliseconds)
English Persian
nutritiousness خاصیت غذائی
Other Matches
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
alimentative غذائی
dieting عادت غذائی
dieted عادت غذائی
diet عادت غذائی
diets عادت غذائی
nutrition مواد غذائی
staple food مواد غذائی ضروری
mulnutrition کمبود مواد غذائی در بدن
food rationing جیره بندی مواد غذائی
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
affection خاصیت
the five predicables خاصیت
navigate خاصیت
navigated خاصیت
navigates خاصیت
propertyless بی خاصیت
quale خاصیت
navigating خاصیت
reflectiveness خاصیت
property خاصیت
virtues خاصیت
virtue خاصیت
neer do well or well بی خاصیت
inefficacious بی خاصیت
mealiness خاصیت اردی
adhesive property خاصیت چسبندگی
glassiness خاصیت شیشهای
fattiness خاصیت چربی
flakiness خاصیت فلسی
fluffiness خاصیت کرکی
recursivity خاصیت بازگشت
quantification تعیین خاصیت
gauziness خاصیت گارسی
fungosity خاصیت قارچی
ductility خاصیت کش امدن
mealness خاصیت اردی
ductility خاصیت انگمی
non skid quality خاصیت ضد لغزش
nutritiveness خاصیت غذایی
paramorphism خاصیت دگردیسی
chalkiness خاصیت تباشیری
carnosity خاصیت گوشتی
pitchiness خاصیت زفتی
extensive property خاصیت مقداری
astingency خاصیت قبض
chemism خاصیت شیمیایی
anti knock property خاصیت ضدضربه
powderiness خاصیت گردی
milkiness خاصیت شیری
mechanicalness خاصیت مکانیکی
gumminess خاصیت صمغی
deactivates بی خاصیت کردن
impoverished بی خاصیت کردن
impoverish بی خاصیت کردن
steeliness خاصیت فولادی
the virtue of drugs خاصیت داروها
causality خاصیت سببی
woodiness خاصیت چوبی
magnetism خاصیت مغناطیسی
functions خاصیت وجودی
functioned خاصیت وجودی
function خاصیت وجودی
vitreosity خاصیت شیشهای
buoyancy خاصیت شناوری
impoverishes بی خاصیت کردن
natures نوع خاصیت
absorption property خاصیت جذب
silkiness خاصیت ابریشمی
alkalescence خاصیت قلیایی
sponginess خاصیت اسفنجی
elasticity خاصیت فنری
abnormality خاصیت غیرطبیعی
abnormalities خاصیت غیرطبیعی
deactivating بی خاصیت کردن
unmake از خاصیت انداختن
impoverishing بی خاصیت کردن
nature نوع خاصیت
deactivate بی خاصیت کردن
deactivated بی خاصیت کردن
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
illusion of space القاء خاصیت فضایی
heat treating property خاصیت عملیات حرارتی
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
inductionless بدون خاصیت القائی
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
isogametic دارای خاصیت هم گامیتی
isogamous دارای خاصیت هم گامیتی
sliminess خاصیت گلی یا لجنی
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
sexed دارای خاصیت جنسی
plasticity خاصیت شکل افرینی
tonus خاصیت انقباض عضله
asexual فاقد خاصیت جنسی
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
soak up <idiom> خاصیت جنب کردنداشتن
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
malleability خاصیت چکش خواری
springiness خاصیت فنری ارتجاع
geomagnetic خاصیت مغناطیسی زمین
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
ductility خاصیت لوله شدن
ductility خاصیت فتیله شدن
diathermacy خاصیت هدایت گرما
alkaline دارای خاصیت قلیایی
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
corkiness خاصیت چوب پنبهای
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
agglomerative دارای خاصیت تراکم
capillarity خاصیت موئی مویسانی
alkalescent دارای خاصیت قلیایی
elater خاصیت انبساط و گسترش
flexibility خاصیت خمش پذیری
gamic دارای خاصیت جنسی
osmosis خاصیت نفوذ وحلول
low test دارای خاصیت فراری
curative دارای خاصیت درمانی
antidotal دارای خاصیت پادزهری
erotization خاصیت شهوانی یافتن
diastatic دارای خاصیت جوهربزاق
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
amphoteric دارای خاصیت اسید و قلیا
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
quale شیی دارای خاصیت هوشیاری
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
distributive law خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
distributive rule خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
absorbency خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
absorbant دارای خاصیت جذب درکش
distributive law خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
de energize از بین بردن خاصیت مغناطیسی
demagnetize خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
indiscerptibility خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
ethereality خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
male sterile گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
capillarity خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
incendivity خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flakiness خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
torsos تاب گشت خاصیت تاب گشت
torso تاب گشت خاصیت تاب گشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com