Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
Other Matches
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
adhesive property
خاصیت چسبندگی
nep
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
braid shield
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
ply yarn
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
filament
الیاف
[بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
synthetic fibers
الیاف شیمیایی
[الیاف مصنوعی]
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
cohesion
چسبندگی
flow resistance
چسبندگی
adhesion
چسبندگی
pastiness
چسبندگی
viscosity
چسبندگی
gumminess
چسبندگی
internal friction
چسبندگی
inadhesiveness
نا چسبندگی
gripping power
چسبندگی
stickiness
چسبندگی
adherence
چسبندگی
adhesiveness
چسبندگی
sliminess
چسبندگی
clamminess
چسبندگی
glutinosity
چسبندگی
cohesiveness
چسبندگی
tenacity
چسبندگی
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
viscosity
چسبندگی کشواری
viscosity
چسبندگی مایعات
kinematic viscosity
چسبندگی جنبشی
adhesive stress
نیروی چسبندگی
magnetic viscosity
چسبندگی مغناطیسی
cohesive force
نیروی چسبندگی
adhesive stress
قدرت چسبندگی
tenacity
چسبندگی اصرار
adhesiveness
نیروی چسبندگی
adhesiveness
قابلیت چسبندگی
cement adhesive
چسبندگی سیمانی
stick
وضع چسبندگی
adhesive force
نیروی چسبندگی
adhesion agent
عامل چسبندگی
cohesive bond
مقاومت چسبندگی
abhesive
ماده ضد چسبندگی
cohesion coefficient
ضریب چسبندگی
cohesion of soil
چسبندگی خاک
incoherence
عدم چسبندگی ناجوری
cohesionless soil
خاک بدون چسبندگی
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cohesiometer
دستگاه سنجش چسبندگی خاک
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
fibers
الیاف
vulcanized fiber
الیاف وولکانیده
acetate fibers
الیاف استاتی
fibrillation
تشکیل الیاف
fiber optics
الیاف نوری
glass fibers
الیاف شیشه
man-made fiber
الیاف شیمیایی
to unravel woven
[knitted]
fabric
از هم جداکردن
[الیاف]
vegetable fiber
الیاف گیاهی
man-made fiber
الیاف مصنوعی
undyed
<adj.>
الیاف خام
ravel
از هم جداکردن الیاف
raffia
الیاف رافیا
ramie
الیاف گیاه
from one another
<adv.>
از یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
each other
یکدیگر
one a
یکدیگر
one another
یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
coir
الیاف سخت وزبر
hydrophobic
[الیاف مصنوعی ضد جذب آب]
Manila
از الیاف گیاهی نساجی
bleaching
رنگ زدایی الیاف
dyeability
قابلیت رنگرزی الیاف
decorticate
بصورت الیاف در اوردن از
cotton-carder
جدا کننده الیاف
orientation of fibers
نظم و یکنواختی الیاف در نخ
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
piassava
الیاف نخل پیاساوا
manila rope
الیاف یا طناب مانیلا
crepe paper
کاغذ الیاف درشت
viscose rayon
الیاف سلولزی مصنوعی
shrinkage
جمع شدن الیاف
stripping of dye
رنگبری کردن از الیاف
combines
ترکیب با یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
combining
ترکیب با یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
peer to each other
قرین یکدیگر
spun glass
شیشه مذاب الیاف مانند
yarns
الیاف داستان افسانه امیز
acetate rayon process
فرایند تهیه الیاف استاتی
plucker
ماشین الیاف بازکن پشم
yarn
الیاف داستان افسانه امیز
fascicule
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
tow
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
fasciculus
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
polyester
الیاف یاپارچه پولی استر
density
تراکم الیاف
[در یک مساحت معین]
flaxy filaments
رشته هایا الیاف کتان
fascicle
دسته یامجموعه کوچک الیاف
tows
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
hand in hand
دست دردست یکدیگر
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
abut
به یکدیگر ضربه زدن
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
carding
موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
mildew
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
vegetable fiber
الیاف سلولزی
[مثل پنبه و کنف]
curing time
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
cellulose
الیاف سلولز
[در پنبه کنف و غیره]
protein fiber
الیاف پروتئینی
[مانند ابریشم و پشم]
oakum
پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
oakum
الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
kapok
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
blade
کاردک تیز جهت بریدن الیاف اضافی
tip fading
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
dacron
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
henequen
الیاف محکم وزرد رنگ گیاه صباره
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
natural fiber
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
ingrain
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
neer do well or well
بی خاصیت
affection
خاصیت
navigating
خاصیت
quale
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
property
خاصیت
virtues
خاصیت
the five predicables
خاصیت
virtue
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
navigate
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
navigates
خاصیت
navigated
خاصیت
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com