English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
indiscerptibility خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
Other Matches
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
flakiness خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
propertyless بی خاصیت
navigating خاصیت
quale خاصیت
navigates خاصیت
navigated خاصیت
navigate خاصیت
reflectiveness خاصیت
the five predicables خاصیت
virtues خاصیت
inefficacious بی خاصیت
affection خاصیت
property خاصیت
neer do well or well بی خاصیت
virtue خاصیت
absorption property خاصیت جذب
impoverishing بی خاصیت کردن
the virtue of drugs خاصیت داروها
mechanicalness خاصیت مکانیکی
mealness خاصیت اردی
adhesive property خاصیت چسبندگی
mealiness خاصیت اردی
anti knock property خاصیت ضدضربه
buoyancy خاصیت شناوری
causality خاصیت سببی
sponginess خاصیت اسفنجی
steeliness خاصیت فولادی
alkalescence خاصیت قلیایی
astingency خاصیت قبض
woodiness خاصیت چوبی
deactivates بی خاصیت کردن
deactivating بی خاصیت کردن
glassiness خاصیت شیشهای
natures نوع خاصیت
nature نوع خاصیت
ductility خاصیت انگمی
gauziness خاصیت گارسی
extensive property خاصیت مقداری
fattiness خاصیت چربی
flakiness خاصیت فلسی
deactivated بی خاصیت کردن
deactivate بی خاصیت کردن
gumminess خاصیت صمغی
carnosity خاصیت گوشتی
ductility خاصیت کش امدن
chalkiness خاصیت تباشیری
chemism خاصیت شیمیایی
vitreosity خاصیت شیشهای
impoverish بی خاصیت کردن
impoverished بی خاصیت کردن
impoverishes بی خاصیت کردن
fungosity خاصیت قارچی
unmake از خاصیت انداختن
fluffiness خاصیت کرکی
milkiness خاصیت شیری
nutritiousness خاصیت غذائی
nutritiveness خاصیت غذایی
paramorphism خاصیت دگردیسی
elasticity خاصیت فنری
recursivity خاصیت بازگشت
functions خاصیت وجودی
function خاصیت وجودی
abnormalities خاصیت غیرطبیعی
abnormality خاصیت غیرطبیعی
non skid quality خاصیت ضد لغزش
magnetism خاصیت مغناطیسی
powderiness خاصیت گردی
silkiness خاصیت ابریشمی
quantification تعیین خاصیت
functioned خاصیت وجودی
pitchiness خاصیت زفتی
sexed دارای خاصیت جنسی
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
low test دارای خاصیت فراری
antidotal دارای خاصیت پادزهری
flexibility خاصیت خمش پذیری
soak up <idiom> خاصیت جنب کردنداشتن
corkiness خاصیت چوب پنبهای
illusion of space القاء خاصیت فضایی
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
heat treating property خاصیت عملیات حرارتی
inductionless بدون خاصیت القائی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
alkaline دارای خاصیت قلیایی
isogametic دارای خاصیت هم گامیتی
isogamous دارای خاصیت هم گامیتی
tonus خاصیت انقباض عضله
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
sliminess خاصیت گلی یا لجنی
elater خاصیت انبساط و گسترش
alkalescent دارای خاصیت قلیایی
gamic دارای خاصیت جنسی
erotization خاصیت شهوانی یافتن
springiness خاصیت فنری ارتجاع
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
malleability خاصیت چکش خواری
curative دارای خاصیت درمانی
plasticity خاصیت شکل افرینی
osmosis خاصیت نفوذ وحلول
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
ductility خاصیت لوله شدن
ductility خاصیت فتیله شدن
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
capillarity خاصیت موئی مویسانی
diathermacy خاصیت هدایت گرما
agglomerative دارای خاصیت تراکم
geomagnetic خاصیت مغناطیسی زمین
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
asexual فاقد خاصیت جنسی
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
diastatic دارای خاصیت جوهربزاق
demagnetize خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
quale شیی دارای خاصیت هوشیاری
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
de energize از بین بردن خاصیت مغناطیسی
ethereality خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
distributive rule خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
distributive law خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
amphoteric دارای خاصیت اسید و قلیا
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
absorbency خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
distributive law خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
absorbant دارای خاصیت جذب درکش
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
male sterile گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
capillarity خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
incendivity خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com