English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English Persian
reminiscence خاطره پردازی
reminiscences خاطره پردازی
Other Matches
memoirs خاطره
memento خاطره
mementoes خاطره
mementos خاطره
reminiscences خاطره
anamnesis خاطره
recollection خاطره
memories خاطره
memory خاطره
reminiscence خاطره
memoir خاطره
reminiscent خاطره
recollections خاطره
impression ادراک خاطره
recollections تجدید خاطره
souvenirs یادبود خاطره
recollection تجدید خاطره
impressions ادراک خاطره
cryptomnesia نو انگاری خاطره
screen memory خاطره پوشان
pseudomemory خاطره کاذب
souvenir یادبود خاطره
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to bring back memories خاطره ها را به یاد آوردن
diary method روش خاطره نگاری
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
to refresh [jog] your memory خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
supererogation بس پردازی
post processing پس پردازی
multiprocessing چند پردازی
endocathection به خود پردازی
file processing پرونده پردازی
ideation اندیشه پردازی
exocathection برون پردازی
image processing تصویر پردازی
list processing لیست پردازی
preprocessing پیش پردازی
priority processing اولویت پردازی
head in the clouds <idiom> رویا پردازی
Verbosity. Rhetoric. عبارت پردازی
teleprocessing دور پردازی
symbolization نماد پردازی
supererogatory وابسته به بس پردازی
theorization نظریه پردازی
rhythmization نواخت پردازی
pseudologia fantastica دروغ پردازی
Synectics بدیعه پردازی
dp داده پردازی
data processing داده پردازی
call processing فراخوان پردازی
circumstantiality حاشیه پردازی
crystal pulling بلور پردازی
phraseology عبارت پردازی
naturalism طبیعت پردازی
symbolism نشان پردازی
data processing center مرکزداده پردازی
batch processing دسته پردازی
document processing متن پردازی
fantasises وهم پردازی کردن
fantasised وهم پردازی کردن
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
versification شاعری قافیه پردازی
fantasize وهم پردازی کردن
fantasising وهم پردازی کردن
fantasized وهم پردازی کردن
oratory فن خطابه سخن پردازی
yarn افسانه پردازی کردن
yarns افسانه پردازی کردن
edp manager مدیرداده پردازی الکترونیکی
settings گیرش صحنه پردازی
fantasizing وهم پردازی کردن
fantasizes وهم پردازی کردن
locution سبک عبارت پردازی
locutions سبک عبارت پردازی
business data processing داده پردازی تجاری
logomachy بازی واژه پردازی
list processing langauge زبان لیست پردازی
hypergnosis نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia نکته پردازی بیمارگون
data processing center مرکز داده پردازی
distributed data processing داده پردازی توزیعی
dp manager مدیر داده پردازی
multiprocessing system سیستم چند پردازی
businedd data processing داده پردازی تجاری
scientific data processing داده پردازی علمی
verbiage درازگویی سخن پردازی
setting گیرش صحنه پردازی
bribing رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification تاوان پردازی جبران زیان
She takes great care of her appearance خیلی بسرو وضع خود می پردازی
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
symbolised نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com