Total search result: 180 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
birthmark |
خال مادر زادی |
birthmarks |
خال مادر زادی |
|
|
Search result with all words |
|
congenital |
مادر زادی |
Other Matches |
|
biogenetic |
زیست زادی |
prenatal |
پیش زادی |
silver cord |
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند |
foremother |
مادر مادر بزرگ |
mothering |
مادر |
stepmothers |
مادر |
mothered |
مادر |
mamma |
مادر |
mother |
مادر |
parenticide |
مادر کش |
stepmother |
مادر |
mothers |
مادر |
mother in low |
مادر زن |
mother liquid |
مادر اب |
matricidal |
مادر کش |
mums |
مادر |
mum |
مادر |
mammas |
مادر |
mamas |
مادر |
mama |
مادر |
mother in law |
مادر زن |
moms |
مادر |
mothers-in-law |
مادر زن |
motherless |
بی مادر |
mater |
مادر |
mother liquor |
مادر اب |
matriarch |
مادر |
matriarchs |
مادر |
matricide |
مادر کش |
mom |
مادر |
mother-in-law |
مادر زن |
chart base |
چارت مادر |
collecting tank |
مخزن مادر |
congenitally |
ازشکم مادر |
grand uncle |
دایی مادر |
matricide |
مادر کشی |
control map |
نقشه مادر |
grandame |
مادر بزرگ |
head well |
مادر چاه |
home port |
پایگاه مادر |
grand uncle |
عموی مادر |
grand mother |
مادر بزرگ |
matronymic |
مادر نامی |
foster mother |
مادر رضاعی |
dame fortune |
مادر روزگار |
grannie |
مادر بزرگ |
moon calf |
خل مادر زاد |
mother in low |
مادر شوهر |
virgin mary |
مادر عسیی |
Mother's Day |
روز مادر |
uniparental |
از یک پدر و مادر |
thetis |
مادر اشیل |
mother liquer |
باز مادر |
mother substitute |
جانشین مادر |
mother surrogate |
جانشین مادر |
motherlike |
مادر وار |
original map |
نقشه مادر |
parant body |
جسم مادر |
parent chain |
زنجیر مادر |
parent company |
شرکت مادر |
parent ship |
کشتی مادر |
paternal grandmother |
مادر بزرگ |
by birth |
ازشکم مادر |
grandmas |
مادر بزرگ |
parricide |
مادر کشی |
orphans |
بی پدر و مادر |
parricides |
مادر کشی |
mother |
مادر ننه |
mother-in-law |
مادر شوهر |
mothered |
مادر ننه |
mothering |
مادر ننه |
mothers |
مادر ننه |
sultana |
زن یا مادر یا دخترسلطان |
sultanas |
زن یا مادر یا دخترسلطان |
sultaness |
زن یا مادر یا دخترسلطان |
grandmother |
مادر بزرگ |
grandmothers |
مادر بزرگ |
mothers-in-law |
مادر شوهر |
metropolises |
مادر شهر |
orphan |
بی پدر و مادر |
orphaned |
بی پدر و مادر |
parent |
پدر یا مادر |
tender |
کشتی مادر |
tendered |
کشتی مادر |
tenderest |
کشتی مادر |
tendering |
کشتی مادر |
mother figure |
مادر- نماد |
mother figures |
مادر- نماد |
grannies |
مادر بزرگ |
granny |
مادر بزرگ |
metropolis |
مادر شهر |
trunk |
مادر سیم |
motherland |
مادر میهن |
stepfather |
شوهر مادر |
stepfathers |
شوهر مادر |
base map |
نقشه مادر |
main line |
نهر مادر |
metropolitan |
مادر شهری |
bed rock |
سنگ مادر |
grandma |
مادر بزرگ |
trunks |
مادر سیم |
motherlands |
مادر میهن |
godmothers |
مادر تعمیدی |
main lines |
نهر مادر |
godmother |
مادر تعمیدی |
matriarchies |
مادر سالاری شه مادری |
matriarchy |
مادر سالاری شه مادری |
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> |
داءیه دلسوز تر از مادر |
gran |
مخفف مادر بزرگ |
grans |
مخفف مادر بزرگ |
half-caste |
فرنگی پدروهندی مادر |
sponor |
پد ریا مادر تعمیدی |
alcmene |
نام مادر هرکول |
sponsors |
پدر یا مادر تعمیدی |
mother in law |
مادر شوهر نامادری |
virgin birth |
از مادر باکره بدنیاامدن |
sponsor |
پدر یا مادر تعمیدی |
godparent |
پدر یا مادر تعمیدی |
homeland |
سرزمین پدر و مادر |
godparents |
پدر یا مادر تعمیدی |
home |
سرزمین پدر و مادر |
matricide |
قاتل مادر مادرکش |
jujitsu |
مادر ورزشهای رزمی |
sponsoring |
پدر یا مادر تعمیدی |
materfamilas |
مادر خانواده کدبانو |
arseholes |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
fuckers |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
twats |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
assholes |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
motherfuckers |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
mariolatry |
پرستش مریم مادر عیسی |
matronymic |
اسم مشتق ازطرف مادر |
matrolinous |
پارهای ازصفات و مشخصات از مادر |
dipshits |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
assholes |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
dipshits |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
motherfuckers |
مادر سگها [اصطلاح رکیک] |
A mothers love for her children. |
عشق مادر نسبت به فرزندانش |
fuckers |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
arseholes |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
twats |
مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک] |
grandurncle |
عمو یا دایی پدر و مادر |
grandmother |
مثل مادر بزرگ رفتار کردن |
grandmothers |
مثل مادر بزرگ رفتار کردن |
electra complex |
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر |
Want is the mother of industry. <proverb> |
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است . |
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . |
مادر بزرگمان مرد خانواده است |
fosterage |
گرفتن مادر رضاعی دایه گیری |
Grandmother is a dear old thing . |
مادر بزرگ خیلی نازومامانی است |
He is of noble birth. |
آدم پدر و مادر داری است |
parricides |
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک |
parricide |
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک |
pieta |
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی |
parricidal |
خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه |
godmothers |
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی |
cesarean |
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر |
godmother |
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی |
periapsis |
نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر |
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. |
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است. |
arranged marriage |
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند |
hologynic |
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب |
In the nature of things, young people often rebel against their parents. |
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. . |
lift-off |
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر |
latchkey child |
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است] |
Creches |
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند] |
latchkey child |
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.] |
latchkey kid [colloquial] |
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.] |
My grandparents are six feet under. <idiom> |
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند. |
My curfew is at 11. |
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد] |
museum piece |
آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ] |
fossil |
آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ] |
parent |
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی |
grandam |
مادر بزرگ ننه بزرگ |
grandparent |
پدر بزرگ یا مادر بزرگ |
parent company |
شرکت مادر شرکت مرکزی |
grandparents |
پدر بزرگ یا مادر بزرگ |
Mother-daughter boteh design |
طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.] |