Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (9 milliseconds)
English
Persian
off
خاموش
quiescent
خاموش
extinguished
خاموش
silent
خاموش
whist
خاموش
uncommunicative
خاموش
h!
خاموش
hist
خاموش
mumchance
خاموش
soundless
خاموش
on-off button
خاموش
on/off
خاموش
on/off light
خاموش
Other Matches
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
smothered
خاموش کردن
silencers
خاموش کننده
silencer
خاموش کننده
silence
خاموش شدن
smothers
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
extinguishable
خاموش کردنی
extinguish
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
silenced
خاموش شدن
quenchless
خاموش نشدنی
spark arrester
جرقه خاموش کن
tight mouthed
کم حرف خاموش
to burn out
خاموش شدن
to dry up
خاموش شدن
to hold one's tongue
خاموش شدن
to keep silence
خاموش شدن
to keep silence
خاموش بودن
to put out
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
to stand mute
خاموش ماندن
to switch off
خاموش کردن
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
turn out
<idiom>
خاموش کردن
quaker's meeting
انجمن خاموش
put out
خاموش کردن
silences
خاموش شدن
silencing
خاموش شدن
hush
خاموش کردن
tacit
مقدر خاموش
extinguisher
خاموش کننده
he did not open his lips
خاموش ماند
dout
خاموش کردن
dry up
خاموش شدن
extinctive
خاموش کننده
glumpy
خاموش وکدر
go out
خاموش شدن
inactive status
خط مشی خاموش
inextinguishable
خاموش نشدنی
keep still
خاموش باش
reserved
خاموش کم حرف
quietest
ساکن خاموش
taciturn
کم سخن خاموش
still
خاموش ساکت
extinction
خاموش سازی
stills
خاموش ساکت
stillest
خاموش ساکت
stiller
خاموش ساکت
outed
خاموش کردن
out-
دستگاه خاموش
out-
خاموش کردن
out
دستگاه خاموش
out
خاموش کردن
tight-lipped
کم حرف خاموش
tight lipped
کم حرف خاموش
quiet
ساکن خاموش
quenching
خاموش کردن
snuff
خاموش شدن
outed
دستگاه خاموش
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
powered
خاموش کردن یک وسیله
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
silencing
خاموش اتش قطع
silences
خاموش اتش قطع
silenced
خاموش اتش قطع
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
silence
خاموش اتش قطع
snubs
سربالا خاموش کردن
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
snubbing
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snub
سربالا خاموش کردن
turn out
باکلید خاموش کردن
at pause
مکث کنان خاموش
powering
خاموش کردن یک وسیله
powers
خاموش کردن یک وسیله
as hush as death
خاموش چون مردگان
to laugh down
با خنده خاموش کردن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
power
خاموش کردن یک وسیله
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
to talk down
خاموش یاساکت کردن
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
extinct
منسوخه خاموش شده
mum
سکوت شخص خاموش
mums
سکوت شخص خاموش
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
quenched
خاموش کردن ترساندن
turn off
خاموش کردن یاشدن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
snuff
بافوت خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
snuff
خاموش سازی یافوت پف
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
quench
خاموش کردن ترساندن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
quenches
خاموش کردن ترساندن
power down
قطع برق خاموش کردن
blinks
روشن خاموش شدن چراغها
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
inextinct
از بین نرفته خاموش نشده
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
blinked
روشن خاموش شدن چراغها
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
blink
روشن خاموش شدن چراغها
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
still
ساکت کردن خاموش شدن
strangle
یاد شده را خاموش کنید
stills
ساکت کردن خاموش شدن
beacon off
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
to lie low
در باب کارخود خاموش بودن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
windmill
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
the fire is dying
آتش در حال خاموش شدن است
magnetic blow out circuit breaker
کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
bistable
که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
windmills
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
flashes
شدت حرف که روشن و خاموش شود
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
flashed
شدت حرف که روشن و خاموش شود
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
snuffer
وسیله یا کسیکه چراغی راروشن یا خاموش کند
powers
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
foam type fire extinguisher
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
powered
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
quaker's meeting
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
to go out
خاموش شدن
[شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
powering
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
The lights of the aircraft were blinking.
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To squash someone .
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
black out
قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
stop squawk
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
blinking
روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
warm boot
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
snows
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowing
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowed
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com