Dictiornary-Farsi | خانم مدیر خانم رئیس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
headmistress	خانم مدیر خانم رئیس
headmistresses	خانم مدیر خانم رئیس


Other Matches

schoolmistress	خانم رئیس
schoolmistresses	خانم رئیس
lady principal	خانم رئیس
head mistress	خانم رئیس
schoolmarm	خانم معلم خانم دبیر
mrs. gadabout	د دری خانم هرجایی خانم
schoolma'am	خانم معلم خانم دبیر
missy	دختر خانم خانم
signora	خانم
ladies	خانم
lady	خانم
ma'am	خانم
dona	خانم
mademe	خانم
donna	خانم
gentlewomen	خانم
begum	خانم
gentlewoman	خانم
dames	خانم
dame	خانم
wife	خانم
madem	خانم
Madonnas	خانم من
mistresses	خانم
Madonna	خانم من
goodwife	خانم
madam	خانم
missis	خانم
Mrs	خانم
mistress	خانم
missus	خانم
lady killer	خانم قرزن
gentlewomanlike	خانم وار
princess	شاهزاده خانم
princesses	شاهزاده خانم
demoiselle	دختر خانم
doctress	حکیم خانم
head mistress	خانم مدیرمدرسه
ladykin	خانم کوچولو
faille	روسری خانم ها
knockout <idiom>	خانم زیبا
waitress	خانم پیشخدمت
housewives	خانم خانه
maid	خانم خدمتکار
senora	بانو خانم
missy	خانم کوچولو
housewife	خانم خانه
hand bag	کیف دستی خانم ها
princess	شاهدخت شاهزاده خانم
princesses	شاهدخت شاهزاده خانم
princesse	شاهدخت شاهزاده خانم
electress	خانم انتخاب کننده
senorita	دوشیزه دختر خانم
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word .	خانم به تمام معنی است
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
She is a very captivating lady .	خانم بسیار گیرایی است
andromeda	شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
cloche	کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
cloches	کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
principal	رئیس مدیر
principals	رئیس مدیر
chairmen	مدیر رئیس هیئت مدیره
presidents	مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president	مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairman	مدیر رئیس هیئت مدیره
your good ladies	خانم شما یا زن شما
lord high stew of england	رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general	رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall	نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officer	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republics	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
recredential	نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
director general	مدیر کل
director generals	مدیر کل
headmaster	مدیر
stewards	مدیر
steward	مدیر
superintendents	مدیر
superintendent	مدیر
directors general	مدیر کل
moderators	مدیر
moderator	مدیر
headmasters	مدیر
administers	:مدیر
administering	:مدیر
administered	:مدیر
administer	:مدیر
warden	مدیر
General manager . Director general .	مدیر کل
conductors	مدیر
conductor	مدیر
administrators	مدیر
administrator	مدیر
gerent	مدیر
director	مدیر
managers	مدیر
executives	مدیر
manager	مدیر
directors	مدیر
executive	مدیر
project manager	مدیر پروژه
personal representative	مدیر ترکه
project manager	مدیر پروژه ها
adminstrator of state	مدیر ترکه
record manager	مدیر رکورد
managing director	مدیر عامل
receivers	مدیر تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
project manager	مدیر طرحها
padrone	مدیر ارباب
operation manager	مدیر عملیات
executives	مدیر عامل
personnel manager	مدیر استخدام
commissioners	مدیر مسابقات
commissioner	مدیر مسابقات
file manager	مدیر فایل
executives	مدیر اجرائی
principal of a school	مدیر اموزشگاه
works superintendent	مدیر کارخانه
executive	مدیر عامل
program manager	مدیر برنامه ها
administrators	مدیر تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
stage managers	مدیر نمایش
administrator	مدیر تصفیه
stage manager	مدیر نمایش
general manager	مدیر باشگاه
impresarios	مدیر اپرا
liquidator	مدیر تصفیه
managing directors	مدیر عامل
helmsman	رل دار مدیر
helmsmen	رل دار مدیر
site engineering	مدیر ساختمان
liquidators	مدیر تصفیه
head master	مدیر اموزشگاه
extrepreneur	مدیر باتهور
extrepreneur	مدیر متهور
official receiver	مدیر تصفیه
head master	مدیر مدرسه
drop master	مدیر پرش
impresario	مدیر اپرا
manager	مدیر تیم
stage director	مدیر نمایش
stores manager	مدیر انبارها
managers	مدیر تیم
chief engineer	مدیر ماشین
mastered	مدیر مرشد
sale manager	مدیر فروش
salaried director	مدیر موفف
masters	مدیر مرشد
library manager	مدیر کتابخانه
sales manager	مدیر فروش
master	مدیر مرشد
item manager	مدیر اقلام
executive	مدیر اجرائی
intendant	مدیر مامورمالی
trustee	مدیر تصفیه
trustees	مدیر تصفیه
micro manager	مدیر ریزکامپیوترها
managerial	مدیر اداره کننده
huntsman	مدیر تازیهای شکاری
proctor	مدیر اجرایی دانشگاه
huntsmen	مدیر تازیهای شکاری
provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
computer operations manager	مدیر عملیات کامپیوتر
computer center manager	مدیر مرکز کامپیوتر
computer center director	مدیر مرکز کامپیوتر
data base manager	مدیر پایگاه داده
jumpmaster	مدیر پرش چتربازی
chairman of the board [of directors/managers]	مدیر عامل [شرکت]
president of the board [ American E]	مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E]	مدیر عامل [شرکت]
master of the court	مدیر دفتر دادگاه
maitred'hotel	سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
managers	مدیر مسابقه بوکس
manager	مدیر مسابقه بوکس
dp manager	مدیر داده پردازی
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
corporate treasurer	مدیر امور مالی
chief clerk of the court	مدیر دفتر دادگاه
data processing manager	مدیر پردازش داده
impresario	مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresarios	مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
adobe type manager	مدیر انواع فونت ادوبی
directors	مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrar	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrars	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
director	مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
entrepreneurs	مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur	مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
decisions	مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision	مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
plene administravit	دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی