Total search result: 139 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
own a house |
خانهای دارم |
|
|
Other Matches |
|
polythalmous |
چند خانهای |
departmental intelligence |
اطلاعات وزارت خانهای |
to inhabit a house |
در خانهای ساکن شدن |
to have the run of a house |
اختیار خانهای را داشتن |
to front a house with marble |
نمای خانهای رابامرمرساختن |
own a house |
دارای خانهای هستم |
to let a house |
خانهای را اجاره دادن |
iam proud to know him |
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم |
iam p to of knowing him |
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم |
estaminet |
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست |
burglars |
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود |
kheda |
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند |
alias |
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود |
aliases |
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود |
land |
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ |
burglar |
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود |
moonlight fliting |
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره |
frame house |
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی |
semi-detached |
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد |
semi detached |
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد |
cell |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
cells |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
burglarious |
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم |
anchor cell |
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند |
palafitte |
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند |
I have a carton of cigarettes |
من یک ... دارم. |
i maintain |
عقیده دارم که ... |
it is in my recollection |
یاد دارم |
my a is 0 years |
من 04سال دارم |
I want to have a word with you . I want you . |
کارت دارم |
I'm in a hurry. |
من عجله دارم |
I'm in a hurry. |
من عجله دارم. |
I am standing by you . I am right behind you . |
هوایت را دارم |
i intend to stay here |
خیال دارم که ... |
I agree. |
قبول دارم. |
I have tobacco. |
من یک توتون دارم. |
close the door please |
خواهش دارم |
I need my e |
من دوست دارم |
I have a question. |
من یک سئوال دارم. |
I'm in doubt about it. |
من بهش شک دارم. |
i wish to stay here |
میل دارم ... |
I have a headache. |
من سر درد دارم. |
I am positive that ... |
من اطمینان کامل دارم که ... |
I am beginning to realize ( understand ) . |
کم کم دارم متوجه می شوم |
I have an appointment with the dentist. |
با دندانساز قرار دارم |
I owe her a grudge |
حق دارم که با اولج باشم |
i am purposed to go |
قصد دارم بروم |
I have cigar |
من یک سیگار برگ دارم. |
I have a credit card. |
من کارت اعتباری دارم. |
I am deae beat . I am tired out . |
از خستگی دارم غش می کنم |
I'm on a diet. |
من رژیم غذایی دارم. |
I am staying at the hotel. |
در هتل منزل دارم. |
I am over 50 years old. |
من ۵۰ سال بیشتر دارم. |
I feel like throwing up. <idiom> |
دارم بالا میارم. |
I believe in God. |
من به خدا ایمان دارم. |
I feel nauseated. |
حالت تهوع دارم. |
i yearn for |
ارزوی استراحت دارم |
i have a suit to the shah |
به شاه عرض دارم |
i have a silk rug Štoo |
یک قالیچه ابریشمی هم دارم |
i am famishing |
از گرسنگی دارم می میرم |
i am on the wrong side of 0 |
من بیش از 05 سال دارم |
i am rials in pocket |
سه ریال در جیب دارم |
i stand to it that |
جدا عقیده دارم که |
i am purposed to go |
در نظر دارم بروم |
i humbly request that |
خواهش عاجزانه دارم که ... |
i am busy at the moment |
اکنون کار دارم |
I am in a great hurry . I am pressed for time . |
خیلی عجله دارم |
iam ill bested |
موقعیت بدی دارم |
i am reluctant to go |
اکراه دارم از رفتن |
I have a pain in my chest. |
سینه درد دارم |
i have a hunch that |
بیم یافن ان دارم که ... |
i have a hunch that |
سخت گمان دارم که |
I like it. |
دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] . |
i have a suit to the shah |
عریضه برای شاه دارم |
i own to having done it |
اقرار دارم که ان کار را کرده ام |
I have to study |
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم |
i intend to stay here |
قصد دارم اینجا بمانم |
i heed your help |
به مساعدت شما احتیاج دارم |
He owes me some money. |
از او پول می خواهم (طلب دارم ) |
i have worse to tell you |
بدتر از این دارم که بشمابگویم |
i have come on business |
کاری دارم اینجا امدم |
It pleases me. |
دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] . |
I live a very regular life . |
زندگی خیلی منظمی دارم |
do tell me |
خواهش دارم بمن بگویید |
I'll need a plot of land . |
یک قطعه زمین لازم دارم |
I love her with my whole being . |
با تمام وجود دوستش دارم |
much as I'd like to <idiom> |
با اینکه اینقدر دوست دارم |
I am very busy today . |
امروز خیلی کار دارم |
I would like to know the truth. |
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم. |
I am going on twenty. |
دارم می روم توی 20سالگی ؟ |
I am thinding of going to Europe. |
خیال دارم به اروپ؟ بروم |
I have a date with my fiandee. |
با نامزدم قرار ملاقات دارم |
I'm working on it. |
دارم روش کار میکنم. |
please dont forget it |
خواهش دارم فراموش نکنید |
i am in a hurry for it |
عجله دارم یا در شتاب هستم |
thank tou for that book |
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید |
I have all kinds of problems. |
هزار جور گرفتار ؟ دارم |
I have a steady monthly income. |
درآمد ماهیانه ثابتی دارم |
i insist on his innocence |
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است |
I would like to learn the truth. |
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم. |
i life that better |
انرا بیشتر از همه دوست دارم |
i have as many books as you |
کتاب شما دارید منهم دارم |
I'm starving [to death] . |
از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی] |
I'm sure we can come to some arrangement. |
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم . |
i insist that he is innocent |
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است |
I intend to buy a car . |
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم |
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . |
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم |
I am working here non-stop. |
یک بند دارم اینجا کار می کنم |
I have a son your age. |
پسری دارم بسن ( وسال) شما |
pray consider my case |
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید |
i please to do it |
خوش دارم که این کار را بکنم |
I am looking for work ( ajob). |
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم |
i rely solely on god... |
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس |
i p to arrange an intrriew |
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم |
My clothes are a witness to my poverty. |
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است |
i intend my son for the bar |
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند |
Could I have a word with you ? |
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم ) |
Can I go earlier today, just as a special exception? |
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟ |
I have a free hand in this matter. |
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم ) |
formulae |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formulas |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formula |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
iam impatient to go |
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن |
i insist on your being present |
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید |
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. |
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم ) |
Is there enough time to change trains? |
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟ |
From your lips to God's ears! <idiom> |
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم. |
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. |
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم |
AFAIK |
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود |
pan |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pan- |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pans |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
it is not t. |
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم |
state tiger |
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم |
request modify |
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم |
Now I'm starting to believe it. |
دارم یواش یواش قبولش میکنم. |
i suffer from headache |
سردرد دارم دچار سردرد هستم |
I like to be friends with you. |
من دوست دارم با تو دوست باشم. |