English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
English Persian
home خانه دادن
homes خانه دادن
Search result with all words
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
To let (rent out) a house. خانه ای رااجاره دادن
Other Matches
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
housed خانه
house خانه
cell خانه
cells خانه
houses خانه
double-fronted خانه دو در
her house خانه اش
dwellings خانه
home خانه
shack خانه
lares خانه
lar خانه
honeycombs خانه خانه
honeycomb خانه خانه
alveolate خانه خانه
houseless بی خانه
dwelling خانه
materfamilias زن خانه
her house خانه ان زن
unsheltered <adj.> بی خانه
pigeon-hole خانه
housing خانه ها
homes خانه
shacks خانه
i was under his roof در خانه
pieds-a-terre خانه
tersellated خانه خانه
roommates هم خانه
roommate هم خانه
pigeon-holes خانه
pigeon hole خانه
pied-a-terre خانه
door to door خانه به خانه
cloisonne خانه خانه
domicile خانه
within doors در خانه
cellular خانه خانه
houseroom جا در خانه
domiciles خانه
cellulated خانه خانه
door-to-door خانه به خانه
socket خانه
room خانه
lodged خانه
rooms خانه
checkered خانه خانه
lodges خانه
furnace house خانه
lodge خانه
quarterage خانه
sockets خانه
town house خانه شهری
house top بام خانه
house to let خانه اجارهای
coffeehouse قهوه خانه
bell-cote ناقوس خانه
house to get خانه اجارهای
housewifery خانه دار
bastle خانه مستحکم
checker خانه شطرنج
manses خانه مسکونی
household art فن اداره خانه
colombarium کبوتر خانه
custom house گمرک خانه
house work خانه داری
presbyteries خانه کشیش
bell-gable ناقوس خانه
convalescent home نقاهت خانه
dacha خانه ییلاقی
bangaloid growth خانه ییلاقی
presbytery خانه کشیش
manse خانه مسکونی
delivery to the home تحویل در خانه
housewifely خانه دار
town houses خانه شهری
out <adv.> بیرون از خانه
gynaeceum خانه اندرونی
grummet شاگرد خانه
goodwife کدبانوی خانه
homemaker خانه دار
cell خانه جدول
socket [سرپیچ خانه]
cells خانه جدول
sockets سرپیچ خانه
double-pile house خانه دو خوابه
English cottage خانه ویلایی
frater سفره خانه
freemasons hall فراموش خانه
hermitage خانه زاهد
fuse block خانه فیوز
gambling house قمار خانه
farm-house خانه رعیتی
matrons زن خانه دار
dovecote خانه کبوتران
earth house خانه زیرزمینی
dishouse بی خانه کردن
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
house agent دلال خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
dovecots خانه کبوتران
door lock کلید خانه
dovecotes خانه کبوتران
homebred خانه پرورده
dwelling construction خانه سازی
home born خانه زاد
dwelling house خانه مسکونی
gaming house قمار خانه
bastel خانه مستحکم
pumping station تلمبه خانه
systems house خانه سیستم ها
tan yard دباغ خانه
tannage دباغ خانه
tea house قهوه خانه
teahouse قهوه خانه
teahouse چای خانه
telephone station تلفن خانه
the house over the way خانه روبرو
three doors of سه خانه انسوتر
to get the key of the street بی خانه بودن
to leave word in the house در خانه سپردن
summer house خانه تابستانی
steading خانه رعیتی
pumping ststion تلمبه خانه
ranch house خانه یک اشکوبه
robe de chambre لباس خانه
safe house خانه امن
secretariate دبیر خانه
spence ابدار خانه
spense ابدار خانه
spinsterhood خانه ماندگی
stay at home خانه نشین
steading خانه با متعلقات
toft خانه یا ملحقات ان
toll house راهدار خانه
houseboys خانه شاگرد
houseproud خانه سرفراز
houseproud دلخوش به خانه
houseroom اتاق خانه
housework کار خانه
loony bin دیوانه خانه
loony bins دیوانه خانه
reading room قرائت خانه
reading rooms قرائت خانه
Outside the house. بیرون از خانه
The house burned down . خانه سوخت
houseboy خانه شاگرد
house arrest بازداشت در خانه
tower house خانه برجی
vegetable soil خانه باغی
wanigan خانه سیار
wash house رختشوی خانه
slaughterhouse قصاب خانه
slaughterhouses قصاب خانه
boathouse قایق خانه
boathouses قایق خانه
home-grown محصول خانه
homeowner صاحب خانه
homeowners صاحب خانه
hub or hub by خانه دار
landloper خانه بدوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com