English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
English Persian
plexiglas خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
Other Matches
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
transparent نورگذران
transparently نورگذران
redux خانوادهای از چسبها
phenolics خانوادهای از پلیمرهای مصنوعی
support a family متکفل مخارج خانوادهای بودن
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
in chief بویژه
specifically بویژه
resins رزین
resin رزین
rubber رزین
rubbers رزین
resinate رزین
copal نوعی رزین
acrylic resin رزین اکریلی
acrylate resin رزین اکریلی
acryl resin رزین اکریلی
olefin resin رزین اولفینی
epoxy resin رزین اپوکسی
thermoplastic resin رزین گرمانرم
resiniferous رزین دار
hygroscopic resin رزین نمگیر
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
oleoresin رزین در روغن اب شده
ion exchange resin رزین تبادل یونی
varnishes حلالهایی برای رزین ها
varnishing حلالهایی برای رزین ها
oleoresin محلول رزین در روغن
varnished حلالهایی برای رزین ها
cation exchange resin رزین تبادلگر کاتیونی
acidic resins رزین های اسیدی
varnish حلالهایی برای رزین ها
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
C-scroll [پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
distributions عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
distribution عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
fish pot سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
fence روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
purdah برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
resinify تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
glyptal رزین مصنوعی ساخته شده ازگلیسیرین و اسید فتالیک
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermodynamics علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
penster نویسنده بویژه نویسنده مزدور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com