Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
tudor
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
Other Matches
royalty
از خانواده سلطنتی
royalties
از خانواده سلطنتی
born in the purpule
عضو خانواده سلطنتی
royalties
اعضای خانواده سلطنتی
royalty
اعضای خانواده سلطنتی
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
plantagenet
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
lancastrian
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
page of presence
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
flower de luce
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
page of bonour
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
consols
دیون عمومی درانگلیس
rule the roost
<idiom>
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
royal
سلطنتی
regnal
سلطنتی
monarchical
سلطنتی
rial
سلطنتی
scepters
عصای سلطنتی
monarchy
حکومت سلطنتی
gentleman atarms
عضوگاردویژه سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
great seal
مهر سلطنتی
keep of the
مهردار سلطنتی
scepter
عصای سلطنتی
bailiff
نگهبان دژ سلطنتی
regalia
امتیازات سلطنتی
royal honor
درجه سلطنتی
royal flag
پرچم سلطنتی
sceptres
عصای سلطنتی
sceptre
عصای سلطنتی
bailiffs
نگهبان دژ سلطنتی
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
sceptered
دارای عصای سلطنتی
equerry
اصطبل سلطنتی میراخور
Privy Council
هیات مشاورین سلطنتی
equerries
اصطبل سلطنتی میراخور
monarchy constitutional
حکومت مشروطه سلطنتی
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
monarchy absolute
حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
monarchy
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
RCs
مخفف کالج سلطنتی جراحان
monarchies
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
scepter
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
chancery
مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
palating
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
yeoman of the guard
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
Fontainebleau
[سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
witan
اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
p sanction
حکم سلطنتی یاتصویب نامهای که صورت قانون راپیدامیکند
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
ilk
خانواده
wife
خانواده
menage
خانواده
gens
خانواده
family
خانواده
families
خانواده
households
خانواده
household
خانواده
clans
خانواده
clan
خانواده
goodman
بزرگ خانواده
home visit
بازدید خانواده
gas family
خانواده گاز
family of computers
خانواده کامپیوترها
family law
حقوق خانواده
family expenditure
هزینه خانواده
family structure
ساخت خانواده
family therapy
خانواده درمانی
family budget
بودجه خانواده
font family
خانواده فونت
zinnia
خانواده گل اهاری
penates
خدایان خانواده
schizogenic family
خانواده اسکیزوفرنی زا
type font
خانواده حروف
turnix
خانواده بلدرچین
turnicidae
خانواده بلدرچین
to maintain one's family
خانواده خود را
subfamily
خانواده فرعی
patronymic family
خانواده پدرنامی
patriarchate
ریاست خانواده
lanthanide series
خانواده لانتانیدها
matronymic family
خانواده مادرنامی
member of a family
عضو خانواده
bring home the bacon
<idiom>
نانآور خانواده
motorola 000 family
خانواده موتورولا
mustelidea
خانواده سمور
citrus
خانواده مرکبات
the girls
دخترهای یک خانواده
sheik
رئیس خانواده
extended family
خانواده گسترده
family doctor
پزشک خانواده
nuclear family
خانواده هستهای
patriarchs
رئیس خانواده
strips
موسس خانواده
familial
مربوط به خانواده
paterfamilias
بزرگ خانواده
paterfamilias
سالار خانواده
family planning
تنظیم خانواده
accipitres
خانواده لاشخوران
actinide series
خانواده اکتینیدها
apiaceae
خانواده چتریان
nuclear families
خانواده هستهای
broken homes
خانواده گسیخته
family doctors
پزشک خانواده
nation
خانواده طایفه
nations
خانواده طایفه
sheikh
رئیس خانواده
sheikhs
رئیس خانواده
sheiks
رئیس خانواده
matriarch
رئیسه خانواده
matriarchs
رئیسه خانواده
patriarch
رئیس خانواده
crustacean
خانواده خرچنگ
crustaceans
خانواده خرچنگ
horseflesh
خانواده اسب
broken home
خانواده گسیخته
arachnida
خانواده کارتنه
ecomania
بیزاری از خانواده
cruciferae
خانواده چلیپاییان
culicidae
خانواده پشه
crustaceous
خانواده خرچنگ
culex
خانواده پشه
crustacea
خانواده خرچنگ
clannishness
خانواده پرستی
consanguine family
خانواده هم خون
clansman
عضو خانواده
computer family
خانواده کامپیوتر
batrachia
خانواده غوکان
conjugal family
خانواده زن و شوهری
circuit family
خانواده مداری
Royal Bokhara
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
family men
مرد خانواده - دوست
pyralidid
خانواده بزرگی ازپروانه ها
mangroves
خانواده شاه پسند
family planning programs
برنامههای تنظیم خانواده
patriarchs
رئیس خانواده یا طایفه
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
patriarch
رئیس خانواده یا طایفه
mangrove
خانواده شاه پسند
cetaceous
وابسته به خانواده بال
salicaceous
وابسته به خانواده بید
wear the pants in a family
<idiom>
رئیس خانواده بودن
family planning
برنامه ریزی خانواده
canine
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
lady bird
سوسک خانواده Coccinellidae
saltbush
خانواده گیاهان قازایاغی
urticaceous
وابسته به خانواده گزنه
ganoidei
خانواده سگ ماهی مینافلسان
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
napoleonic
وابسته به خانواده ناپلئون
family man
مرد خانواده - دوست
acarina
خانواده کرم جرب
acalephe
خانواده گزنه دریایی
cycas
گیاه از خانواده سیکاس
apiaceous
وابسته به خانواده چتریان
He left his family in Europe .
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
lobelia
خانواده گیاهان لوبلیا
family size
تعداد افراد خانواده
materfamilas
مادر خانواده کدبانو
lady beetle
سوسک خانواده Coccinellidae
viverrine
خانواده گربه زباد
A curse has been laid on the family .
خانواده لعنت شده یی است
to provide for one's family
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
crocodilian
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
convolvulaceous
وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
feverweed
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
styloipodium
ته خامه گیاهان خانواده هویج
clannishly
مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
habit family hierarchy
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
cimex
سرخک خانواده ساس وسرخک
pteridophyta
گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyte
گیاهان اوندی خانواده سرخس
santalaceous
وابسته به تیره یا خانواده صندل
gadoid
وابسته به خانواده ماهی روغن
leguminous
وابسته به خانواده پروانه اسایان
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
aaron's beard
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
koala
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
vestal
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
مادر بزرگمان مرد خانواده است
sequoia
سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
koalas
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
ferula
خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
maccabees
خانواده میهن پرستان مکابی یهود
gasteropod
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
He did it for the sake of his family .
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
albatross
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
rush
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com