Dictiornary-Farsi | خان چهار غلطکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
four high rolling stand	خان چهار غلطکی


Search result with all words

four high rolling stand	مقام چهار غلطکی
Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
drum switch	کلید غلطکی
edge mill	اسیاب غلطکی
ball and parallel roller bearings	یاطاقان غلطکی
roller bearing	بلبرینگ غلطکی
barrel controller	کلید غلطکی
cylinderical roller bearing	یاطاقان غلطکی
spherical roller bearing	بلبرینگ غلطکی
anti friction bearing	یاطاقان غلطکی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
hobbing machine	دستگاه فرز غلطکی
cylinder roller thrust bearing	یاطاقان غلطکی محوری
slab mill	فرز کردن غلطکی
bulb angle steel	فولاد نبشی غلطکی
plate mill	دستگاه فرز غلطکی
slab milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
timken bearing	یاطاقان غلطکی مخروطی
plain milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
chain hob	دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
drum type lubricating pump	پمپ روغنکاری نوع غلطکی
double frame hobbing machine	دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
bevel gear hob	دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
plate milling stand	مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
quadruped	چهار پا
quadrupeds	چهار پا
quadrilateral	چهار بر
quadrate	چهار یک
quadrilaterals	چهار بر
quadruple	چهار لا
quarter	چهار یک
quadrupled	چهار لا
quadruples	چهار لا
quadrupling	چهار لا
four	چهار
quatre	چهار
tetrad	چهار
quartile	چهار یک
tetragon	چهار بر
footstool	چهار پایه
quadrate	چهار گوش
quadraple	چهار برابر
quadrant	چهار یک دایره
backfour	چهار مدافع
the four seasons	چهار فصل
quadrant	چهار گوش
the cardinal humours	چهار ابگونه
quadrangular	چهار گوشه
tetrahedral	چهار وجهی
qyaternary	چهار تایی
tetravalent	چهار بنیانی
quadric	چهار تایی
all fours	چهار دست و پا
footstools	چهار پایه
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
quadrilateral	چهار ضلعی
quadrilateral	چهار جانبه
quadrilaterals	چهار ضلعی
quadrilaterals	چهار جانبه
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
quadrivalent	چهار ارزشی
quadrivalent	چهار بنیانی
tetrasyllabic	چهار هجائی
quadrisyllabic	چهار هجائی
four	عدد چهار
quadrifid	چهار شکافی
point four	اصل چهار
square dome	چهار طاقی
tetrahedral	چهار ضلعی
tetrapod	پروانه چهار پا
four cycle	چهار چرخه
four dimensional	چهار بعدی
tetrameter	چهار وزنی
tetrahedron	چهار وجهی
four o'clock	ساعت چهار
four pole	چهار قطبی
tetramerous	چهار جزیی
foursquare	چهار ضلعی
four way	چهار راه
tetrasporic	چهار هاگی
tetrasporous	چهار هاگی
tetravalent	چهار فرفیتی
cross legged	چهار زانو
tertramerous	چهار جزئی
tetratomic	چهار اتمی
tetrad	چهار عنصری
double breasted	کت چهار دکمه
tetrastichous	چهار جزیی
tetradactylous	چهار پنجهای
tetragon	چهار ضلعی
long legged	چهار پایه
tetragon	چهار گوشه
tetrastich	چهار بیتی
four way	چهار لولهای
Wednesdays	چهار شنبه
quads	چهار گوش
quadruples	چهار گانه
quads	چهار قلو
quadruples	چهار تایی
quadrupling	چهار گانه
close	چهار گوشه
quadrupling	چهار تایی
quad	چهار گوش
quad	چهار قلو
quadripartite	چهار جزئی
quadrupled	چهار تایی
quadruple	چهار تایی
quadruple	چهار گانه
square	چهار گوش
squared	چهار گوش
quadruplets	چهار گانه
squares	چهار گوش
squaring	چهار گوش
quadruplet	چهار گانه
gallop	چهار نعل
Wednesday	چهار شنبه
galloped	چهار نعل
gallops	چهار نعل
quadrupled	چهار گانه
creep	چهار دست و پا
intersection	چهار راه
all eyes	چهار چشمی
intersections	چهار راه
tetraphyllous	چهار برگه
coursed	چهار نعل رفتن
courses	چهار نعل رفتن
quadruple address	با نشانی چهار کانه
course	چهار نعل رفتن
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
quadrennial	چهار سال یکبار
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
inclosure	چهار دیواری حصار
quads	در معنای چهار بار
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
four wire circuit	مدار چهار سیمه
fourfold	چهار برابر چهارگانه
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
full edged	چهار تراش کامل
quaternion	بخش چهارگانه چهار
Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
quartan	چهار روز یکبار
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
graticule	چهار خانه کردن
diagonal	قطر چهار ضلعی
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old	چهار ماهه است
phantomed cable	کابل چهار سیمی
quadded cable	کابل چهار سیمی
teragram	واژه چهار حرفی
square wave	موج چهار گوش
gridiron	شبکه چهار خانه
curb-roof	شیروانی چهار تکه
four wheel drive	محرک چهار چرخ
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
estipite	ستون چهار گوش
the big four	بزرگان چهار گانه
space time	دستگاه چهار بعدی
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
phantom circuit	مدار چهار سیمی
Italian roof	بام چهار طرفه
terrachord	یک رشته چهار پردهای
cloister-vault	طاق چهار ترک
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
mansard	شیروانی چهار ترک
mooring swivel	مدور چهار راه
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
quad	در معنای چهار بار
cross-vault	طاق چهار بخش
tetrachromatism	دید چهار رنگی
scow	قایق چهار گوش
skate	ماهی چهار گوش
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
impaling	چهار میل کردن
impales	چهار میل کردن
cardinal points	چهار جهت اصلی
tetrode	لامپ چهار قطبی
impaled	چهار میل کردن
impale	چهار میل کردن
cloverleaf	چهار راه اتوبان
cloverleaf	چهار راه شبدری
coffin corner	چهار گوشه زمین
four blade beater	همزن چهار تیغه