Dictiornary-Farsi | خاور شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
orientalist	خاور شناس


Other Matches

Middle East	سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
east <adj.>	خاور
orient	خاور
the oriel	خاور
orienting	خاور
orients	خاور
lowlander	خاور
Near East	خاور نزدیک
the orthodox church	کلیسای خاور
easterners	خاور نشین
north-easterly	درشمال خاور
north easterly	درشمال خاور
east	خاور مشرق
levant	خاور وشرق
Far East	خاور دور
the eastern question	مسئله خاور
north east	شمال خاور
north east	در شمال خاور
levantine	ساکن خاور
easterner	خاور نشین
it lies on the east of	در خاور واقع
levanter	ساکن خاور
south east	در جنوب خاور
greek church	کلیسای خاور
north-easterly	وابسته بشمال خاور
south easterly	سوی جنوب خاور
in a south easterly direction	از جهت جنوب خاور
north easter	باد شمال خاور
orthodoxly	بشیوه کلیسای خاور
south east	سوی جنوب خاور
orientates	توجه بسوی خاور
orientating	توجه بسوی خاور
orientate	توجه بسوی خاور
north easterly	وابسته بشمال خاور
Near East	خاور نزدیک [جغرافیا]
the sovereign	پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
ecafe	کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
indies	هند خاور و هند و چین وجزایر وابسته به ان
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
numismatist	مدال شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
odontologist	دندان شناس
oenologist	باده شناس
operation decoder	عمل شناس
petrologist	سنگ شناس
parasitologist	انگل شناس
paleontologist	دیرین شناس
osteologist	استخوان شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
numismatist	سکه شناس
metallographer	فلز شناس
lunarian	ماه شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
petologist	سنگ شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
methodologist	اسلوب شناس
microbiologist	میکرب شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
mineralogist	معدن شناس
cytology	یاخته شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
weather wise	هوا شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
philologist	زبان شناس
philologist	واژه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
pteridologist	سرخس شناس
rhythmist	سجع شناس
selenographer	ماه شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
aesthetician	زیبایی شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
punctual	وقت شناس
conscientious	وفیفه شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
ecologist	بوم شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
neurologist	عصب شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
ecologists	بوم شناس
ethnologist	قوم شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
technologist	حرفه شناس
esthetician	زیبایی شناس
duteous	گماشت شناس
epigraphist	کتیبه شناس
crystallographer	بلور شناس
cosmologist	کیهان شناس
ichthyologist	ماهی شناس
cosmographer	کیهان شناس
gemologist	گوهر شناس
conchologist	صدف شناس
insectologist	حشره شناس
craniologist	جمجمه شناس
craniologist	کله شناس
embryologist	رویان شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
entomologist	حشره شناس
cytology	سلول شناس
ethologist	کردار شناس
etymologer	اشنقاق شناس
feal	وفیفه شناس
heliologist	افتاب شناس
characterologist	منش شناس
decoder	رمز شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
iconologist	شمایل شناس
ideologist	ارمان شناس
anatomist	کالبد شناس
sociologist	انسگان شناس
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
carpologist	میوه شناس
fossilist	سنگواره شناس
herborist	گیاه شناس
climatologist	اقلیم شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
hypnologist	خواب شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
leal	وفیفه شناس حقشناس
he can read the sky	ستاره شناس است
environmentalist	محیط زیست شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
psychopathologist	اسیب شناس روانی
carcinology	سخت پوست شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس