English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
breast work خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
Other Matches
slope of bankment دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
fences خاکریز پناه دادن
fence خاکریز پناه دادن
height of fill ارتفاع خاکریز
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
weirs خاکریز
dyke خاکریز
embankment خاکریز
moat خاکریز
bulwarks خاکریز
weir خاکریز
traversed خاکریز
traverses خاکریز
traversing خاکریز
bulkward خاکریز
earthwork خاکریز
dike خاکریز
bulwark خاکریز
traverse خاکریز
embankments خاکریز
dykes خاکریز
levee خاکریز
dikes خاکریز
fill خاکریز
rampart خاکریز
moats خاکریز
fills خاکریز
backfill خاکریز کردن
berm هره خاکریز
marginal bund خاکریز جانبی
dirt لکه خاکریز
berme هره خاکریز
rampire استحکامات خاکریز
random fill خاکریز بی ترتیب
counterscarp دیواربیرونی خاکریز
hydraulic fill dam سد خاکریز ابی
toe wall دیوار پای خاکریز
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
crest نوک تیزی راس خاکریز
esker خاکریز بلند تپه ماهورمانند
crests نوک تیزی راس خاکریز
counter berm سکوی پایه خارجی خاکریز
cresting نوک تیزی راس خاکریز
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
parapets حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
downstream fill توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell توده پایاب خاکریز پایاب
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
guarding پناه
guard پناه
defenceless بی پناه
bulwark پناه
blind پناه
guardless بی پناه
blinded پناه
sconce پناه
grith پناه
open بی پناه
bulwarks پناه
erfuge پناه
fenceless بی پناه
opened بی پناه
harbourage پناه
harbourless بی پناه
shelterless بی پناه
opens بی پناه
safeguarding پناه
safeguarded پناه
safeguard پناه
coverture پناه
exposed بی پناه
refuges پناه
refuge پناه
safeguards پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
blinds پناه
guards پناه
defenseless بی پناه
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
harboured پناه بردن
sheltered پناه دادن
harbor پناه بردن
harbor پناه دادن
hand rail جان پناه
harbors پناه دادن
parapet جان پناه
mantelet جان پناه
harbouring پناه دادن
parapets جان پناه
harbouring پناه بردن
lee side سمت پناه
harbours پناه دادن
sheltering جان پناه
defilade جان پناه
sheltering پناه دادن
shelters جان پناه
traversing جان پناه
shelters پناه دادن
traverses جان پناه
quarter پناه بردن به
shelter پناه دادن
sheltered جان پناه
shelter جان پناه
ambushing پناه گاه
ambushes پناه گاه
ambushed پناه گاه
ambush پناه گاه
cestus مشت پناه
traversed جان پناه
harboring پناه دادن
harboring پناه بردن
harbors پناه بردن
harbour پناه دادن
gorget گلو پناه
harbour پناه بردن
harboured پناه دادن
guard rail جان پناه
fire in the hole به جان پناه
harbours پناه بردن
traverse جان پناه
dismounted defilade جان پناه
harbored پناه دادن
harbored پناه بردن
ear cap گوش پناه
ear tab گوش پناه
embower پناه دادن
erfuge پناه گاه
exposing بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
to seek refuge پناه جستن
awnings پناه پناهگاه
trenches جان پناه
awning پناه پناهگاه
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
shelterer پناه دهنده
Good grief! پناه برخدا !
trench جان پناه
to seek shelter پناه جستن
expose بی پناه گذاشتن
turrets جان پناه
turret جان پناه
bunker جان پناه
bunkers جان پناه
sheltering پناهگاه پناه بردن
shelters پناه گرفتن سرپناه
house of refuge پناه گاه بی نوایان
lee helm سکان سمت پناه
lee shore سمت پناه دارکشتی
shelters پناهگاه پناه بردن
sheltering پناه گرفتن سرپناه
lee سمت پناه دار
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
sheltered پناهگاه پناه بردن
sheltered پناه گرفتن سرپناه
stockade جان پناه چوبی
lodge به لانه پناه بردن
lodged به لانه پناه بردن
lodges به لانه پناه بردن
flight into sickness پناه بردن به بیماری
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com