English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
fly ash خاکستر بادی
Other Matches
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
ash خاکستر شدن خاکستر
cinders خاکستر خاکستر کردن
cinder خاکستر خاکستر کردن
sinter خاکستر
ash خاکستر
slag خاکستر
ashes خاکستر
incinerated خاکستر کردن
incinerates خاکستر کردن
incinerate خاکستر کردن
incinerating خاکستر کردن
potass شخار خاکستر
potash شخار خاکستر
gleed خاکستر گرم
fly ash خاکستر پرا
black ash خاکستر سیاه
ash tire خاکستر گرم
cinderous خاکستر مانند
pumicite خاکستر اتشفشانی
slag درده خاکستر
tuff خاکستر اتشفشانی
ash-pit خاکستر دان
ash خاکستر کردن
wood ash خاکستر چوب
ashpit چاله مخصوص خاکستر
ash volcanic خاکستر انش نشان
ash-chest خاکستر نگه دار
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
ember اخگر خاکستر گرم
embers اخگر خاکستر گرم
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
flyash خاکستر حاصل از زغال سنگ
to d. down a fire اتش رازیر خاکستر کردن
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ashen شبیه خاکستر مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
bone china چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
blowy بادی
flatuous بادی
body shirt بادی
pneumatic بادی
air rifles تفنگ بادی
wind corrosion ساییدگی بادی
dune sand ماسه بادی
wind current جریان بادی
blow pipe تفنگ بادی
wind erosion فرسایش بادی
blowgun تفنگ بادی
blowtube تفنگ بادی
airgun تفنگ بادی
wind generator مولد بادی
air rifle تفنگ بادی
pneumatic riveting پرچکاری بادی
lanterns چراغ بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
pneumatic tire لاستیک بادی
quicksand ماسه بادی
pneumatic press پرس بادی
pneumatic hammer چکش بادی
pneumatic fender دفرای بادی
pop gun تفنگ بادی
running sand ماسه بادی
marine sand ماسه بادی
lantern چراغ بادی
blow gun تفنگ بادی
sailboat قایق بادی
airgun سلاح بادی
air blast transformer مبدل بادی
windmill اسیاب بادی
air bed تشک بادی
aeromotor موتور بادی
pneumatic لاستیک بادی
air brakes ترمز بادی
air brake ترمز بادی
hurricane lamps چراغ بادی
hurricane lamp چراغ بادی
air gun تفنگ بادی
air hammer چکش بادی
at first blush در بادی امر
airguns تفنگ بادی
air operated horn شیپور بادی
windmills اسیاب بادی
sailboats قایق بادی
air pump تلمبهء بادی
airguns سلاح بادی
wind instruments الات موسیقی بادی
vane of windmill پره اسیاب بادی
popgun تفنگ بادی بچگانه
riveting hammer چکش بادی پرچ
sail arm پره اسیاب بادی
sail شراع کشتی بادی
sail مسافرت با قایق بادی
sailed شراع کشتی بادی
sailings مسافرت با قایق بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
self moved دارای حرکت بادی
wind instrument الات موسیقی بادی
square rigger نوعی کشتی بادی
sailings شراع کشتی بادی
chipping hammer چکش بادی اهن بر
euphonium یکجورالت موسیقی بادی
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
schooner نوعی قایق بادی
schooners نوعی قایق بادی
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
reed الت موسیقی بادی
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
sailing قایقرانی با قایق بادی
eolation سنگ فرسایی بادی
chipping hammer چکش بادی اهنبر
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
yaghtman's anchor لنگر قایقهای بادی کوچک
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
saxophone نوعی الت موسیقی بادی
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
balloon tire لاستیک بادی عاج دار
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
primafacie در بادی امر قابل قبول
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
quartering بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
saxophones نوعی الت موسیقی بادی
fugue نوعی الت بادی موسیقی
fugues نوعی الت بادی موسیقی
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
fettling شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
fresh gale بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
fishtail wind بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
english horn نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com