English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
earth born خاکی فانی
Search result with all words
man of mould انسان خاکی یا فانی
Other Matches
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
transitory فانی
deathly فانی
passing فانی
fleetingly فانی
fugitives فانی
fugitive فانی
earthborn فانی
fleeting فانی
mortals فانی
mortal فانی
finte فانی
memnetary فانی
written in water فانی
nova فانی ستاره
transients فانی کوتاه
transient فانی کوتاه
afterworld عالم فانی
undying غیر فانی
earths دنیای فانی
decidua غشاء فانی
earth دنیای فانی
death ful مردنی فانی
ephemera چیز زودگذر فانی
indiscerptible ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
earthly خاکی
edaphic خاکی
terrene خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
embankment dam سد خاکی
dust colour خاکی
amphibious اب خاکی
mundane خاکی
embankment سد خاکی
earthen خاکی
worldly خاکی
wood louse خر خاکی
earth fill dam سد خاکی
tellurian خاکی
embankments سد خاکی
earthborn خاکی
terrestrial خاکی
earthy خاکی
earth-bound خاکی
earth dam سد خاکی
earth road راه خاکی
amphibious tank تانک اب خاکی
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
amphibious pack بارهای اب خاکی
earth work عملیات خاکی
earth work کارهای خاکی
alkaline earth قلیایی خاکی
landing forces قوای اب خاکی
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
ground ivy پاپیتال خاکی
earthiness خاکی بودن
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
earthiness طبیعت خاکی
earth dam بند خاکی
dew worm کرم خاکی
angleworm کرم خاکی
earethliness خاکی بودن
amphibious lift ترابری اب و خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
fuse plug سرریز خاکی
geophyte گیاه خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
staging تمرین اب خاکی
soiling خاکی کردن
soils خاکی کردن
warping tug یدک کش اب خاکی
dun سمند خاکی
terrestrial زمین خاکی
embankment دیوار خاکی
embankments دیوار خاکی
earthworks عملیات خاکی
soil خاکی کردن
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
border پشته خاکی
bordered پشته خاکی
bordering پشته خاکی
dust color رنگ خاکی
khaki خاکی رنگ
earthwork ختل خاکی
vault formed in the earth طاق خاکی
vallation دیوار خاکی
terricolous خاکزی خاکی
landing party گروه اب خاکی
adaphic organism زیستمند خاکی
lobworm کرم خاکی
milleped جنس خر خاکی
amphibian ابی خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
milliped جنس خر خاکی
mold etc خاکی کردن
earthworms کرم خاکی
semiterrestrial نیمه خاکی
earthworm کرم خاکی
amphibious خاکی و ابی
pulverulence حالت خاکی
rain worm کرم خاکی
brandling یکجور کرم خاکی
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
borrow area محل قرضه سد خاکی
shoulders دو طرف خاکی جاده
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
verge شانه خاکی جاده
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
verges شانه خاکی جاده
shoulder دو طرف خاکی جاده
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
shouldered دو طرف خاکی جاده
shouldering دو طرف خاکی جاده
advance force نیروی جلودار اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
benching جان پناه خاکی
vales زمین جهان خاکی
vale زمین جهان خاکی
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
beach party گروه پیشرو اب خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
tractors قایق اب خاکی شنی دار
tractor قایق اب خاکی شنی دار
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
khaki لباس کار خاکی رنگ
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
What on earth shall I do now? حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
scraper یکی از ماشینهای عملیات خاکی
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
amphibious transport dock ناو حمل و نقل اب خاکی
barbette تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
curf خاکی که اجر از ان تهیه میشود
benching تختک خاکی پله بندی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
initiating directive دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
apotheoses رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
assault shipping ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
serial سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
causeway راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serials سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
causeways راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
attack transport ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
boat diagram دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
assault area diagram نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
jahemmy جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
windrow تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
touchdowns درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat lanes خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com