English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
secondary soil خاک جابجا شده یا ثانوی خاک دستی
Other Matches
manual دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
furthering ثانوی
peripheral ثانوی
second ثانوی
furthered ثانوی
secondary ثانوی
furthers ثانوی
seconded ثانوی
seconding ثانوی
further ثانوی
afterexpulsion ثانوی
seconds ثانوی
secs ثانوی
sec ثانوی
secondary inhibitor بازدارنده ثانوی
secondary reward پاداش ثانوی
side effect واکنش ثانوی
side-effect واکنش ثانوی
post deflection acceleration شتاب ثانوی
secondary emission صدور ثانوی
secondary electron الکترون ثانوی
aftertaste لذت ثانوی
secondary storage انباره ثانوی
secondary qualities صفات ثانوی
secondary processes فرایندهای ثانوی
secondary plan طرح ثانوی
secondary motivation انگیزش ثانوی
revisions رسیدگی ثانوی
side-effects واکنش ثانوی
secondary markets بازارهای ثانوی
secondary function کارکرد ثانوی
secondary elaboration بسط ثانوی
secondary effects اثرات ثانوی
secondary drive سائق ثانوی
secondary coil پیچک ثانوی
coconscious اگاهی ثانوی
twice born تجسم ثانوی
revision رسیدگی ثانوی
coconsciousness اگاهی ثانوی
cotype نوع ثانوی
after-effects اثر ثانوی
after-effect اثر ثانوی
until further notice تا اخطار ثانوی
dynode کاتد ثانوی
aftereffect اثر ثانوی
repossession تملک ثانوی
second nature طبیعت ثانوی
second anode اند ثانوی
ultor اند ثانوی
aftertastes لذت ثانوی
subsere رشد ثانوی
reabsorption جذب ثانوی
second order conditions شرایط ثانوی
overglaze لعاب ثانوی
till further notice تا اخطار ثانوی
second wind سازگاری ثانوی
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
by-play کار یا نمایش ثانوی
flip side بخش ثانوی هرچیز
secondary storage medium رسانه انباره ثانوی
secondary gain بهره ثانوی بیماری
shadow memory حافظه ثانوی موقت
secondary sex characteristics ویژگیهای جنسی ثانوی
post deflection الکترد شتابده ثانوی
retrocessive مبنی برواگذاری ثانوی
intensifier electrode الکترد شتابده ثانوی
secondary emission characteristic مشخصه صدور ثانوی
seconded دومین بار ثانوی
seconding دومین بار ثانوی
seconds دومین بار ثانوی
secondary emission ratio شدت صدور ثانوی
second دومین بار ثانوی
secondary projection area منطقه فرافکنی ثانوی
secondary reinforcer تقویت کننده ثانوی
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
displaceable جابجا شونده
lomomote جابجا شدن
autochthonous جابجا نشده
dislocates جابجا شدن
dislocate جابجا شدن
dislocate جابجا کردن
suppressing جابجا کردن
suppresses جابجا کردن
suppress جابجا کردن
translocate جابجا کردن
translocation جابجا شدگی
dislocates جابجا کردن
dislocating جابجا کردن
dislocating جابجا شدن
heave جابجا کردن
relocation جابجا سازی
heaved جابجا کردن
floating جابجا شده
out of place جابجا شده
migratory جابجا شونده
metastatic جابجا شده
displacing جابجا کردن
displaces جابجا کردن
displaced جابجا کردن
metastatic جابجا شونده
displace جابجا کردن
revulsive جابجا شونده
transposable جابجا شدنی
transposing جابجا کردن
He was kI'lled on the spot. جابجا کشته شد
migrating جابجا شدن
migrates جابجا شدن
migrated جابجا شدن
migrate جابجا شدن
displacement جابجا کردن
displacement جابجا شدن
turnover جابجا شدن
disposition جابجا شدن
transposes جابجا کردن
unhorse جابجا کردن
supplanted جابجا شدن
supplanting جابجا شدن
supplant جابجا شدن
removal جابجا کردن
relocating جابجا کردن
transpose جابجا کردن
relocates جابجا کردن
relocated جابجا کردن
relocate جابجا کردن
supplants جابجا شدن
epiphenomenon علائم بعدی و ثانوی مرض
secondary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی ثانوی
shift انتقال جابجا کردن
soil transport جابجا کردن خاک
malposition جابجا شدگی جنین
shifts انتقال جابجا کردن
moving power نیروی جابجا کننده
transposable قابل جابجا شدن
serpiginous دونده جابجا شونده
erratic block بلوک جابجا شونده
metastasis جابجا شدن ناخوشی
shifted انتقال جابجا کردن
countersigned امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigns امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersign امضای ثانوی بر روی سند جیرو
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
countersigning امضای ثانوی بر روی سند جیرو
removing جابجا کردن به محل دیگر
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
movement گردش جابجا کردن تحرک
removes جابجا کردن به محل دیگر
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
revulsion جابجا شدن درد ردع
restaging جابجا کردن سوارکردن نفرات
remove جابجا کردن به محل دیگر
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
minor در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
interchanges جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
displace جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing جابجا شدن تغییر موضع دادن
interchange جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
displaces جابجا شدن تغییر موضع دادن
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
displaced جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
premillennial وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
changer وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
thrashing مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
remove بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
shift کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifted کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifts کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slaves صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
SDR ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش نگه می دارد یا محل حافظه را جابجا میکند
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
hand made دستی
hand held دستی
palmar کف دستی
manual دستی
levorotation چپ دستی
portable دستی
left handedness چپ دستی
handmade دستی
single-handed یک دستی
handier دستی
handiest دستی
three handed سه دستی
bellows دم دستی
handy دستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com