English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
Other Matches
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal دهان دار وابسته به دهان
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
spit اب دهان پرتاب کردن
spits اب دهان پرتاب کردن
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
screw up غنچه کردن دهان
to gape با خیره دهان باز کردن
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
mouth دهان
slobbers اب دهان
saliva اب دهان
potato box دهان
slobber اب دهان
polystome دهان
mouthing دهان
astomatous بی دهان
gob دهان
puss دهان
mouths دهان
slobbered اب دهان
mouthed دهان
jibbed دهان
polystomatous دهان
gobs دهان
spittle اب دهان
jibbing دهان
chops دهان
astomatal بی دهان
jib دهان
unmuffle دهان
slobbering اب دهان
OS دهان
jibs دهان
reeks بخار دهان
peroral از راه دهان
mouthing در دهان گذاشتن
stomatal دهان دار
fomalhaut دهان ماهی
mouths در دهان گذاشتن
gagged دهان باز کن
stomatal وابسته به دهان
stoma شکاف دهان
spit اب دهان خدو
slobber دهان را اب انداختن
spits اب دهان خدو
palates سقف دهان
openmouthed دهان باز
gymnostomous برهنه دهان
stomatology دهان پزشکی
stomatous دهان دار
insalivate اب دهان زدن به
neb پوزه دهان
mouthy دهان دار
microstomous کوچک دهان
gag دهان باز کن
gagging دهان باز کن
gags دهان باز کن
stomatitis ورم دهان
stomatic شبیه دهان
toho دهان ببر
reeking بخار دهان
reeked بخار دهان
reek بخار دهان
palate سقف دهان
fetid گند دهان
halitosis گند دهان
mouthed در دهان گذاشتن
to shut up دهان بستن
throat صدا دهان
mouth در دهان گذاشتن
throats صدا دهان
widemouthed دهان باز
mouth-watering دهان آب انداز
mum's the word <idiom> دهان قرص
scolded ادم بد دهان
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
orals از راه دهان
scolds ادم بد دهان
cyclostomatous دهان گرد
oral از راه دهان
scold ادم بد دهان
cyclostomate دهان گرد
astomatal فاقد دهان
slobbers دهان را اب انداختن
mouthwash دهان شویه
slobbered دهان را اب انداختن
slobbering دهان را اب انداختن
rictus چاک دهان
mouthwashes دهان شویه
slobbers اب دهان روان ساختن
ejaculating از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
mugging ساده لوح دهان
mug ساده لوح دهان
mugged ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
Wellington چکمه دهان گشاد
hagfish مارماهی دهان گرد
blurt از دهان بیرون انداختن
orinasal از دهان و بینی درامده
he has a loose tongue دهان لقی دارد
ejaculated از دهان بیرون پراندن
trap دهان [اصطلاح روزمره]
chops دهان [اصطلاح روزمره]
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
ejaculate از دهان بیرون پراندن
clump block قرقره دهان گشاد
swearer ادم بد دهان وفحاش
mouthpart زائده نزدیک دهان
trap نیرنگ فریب دهان
gag دهان بند بستن
gagged دهان بند بستن
gags دهان بند بستن
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
socket کام [سقف دهان]
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
aboral نقطه مقابل دهان
gagging دهان بند بستن
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
slobbered اب دهان روان ساختن
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
slobber اب دهان روان ساختن
drool اب از دهان تراوش شدن
drooling اب از دهان تراوش شدن
drooled اب از دهان تراوش شدن
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
fullmouthed دارای دهان کامل
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
spiracular شبیه سوراخ دهان
slobbering اب دهان روان ساختن
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
drools اب از دهان تراوش شدن
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
muzzle دهان بند دهنه
fish fag زن بدزبان یابد دهان
muzzles دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
muzzling دهان بند دهنه
gaping نگاه خیره با دهان باز
gapes نگاه خیره با دهان باز
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
gaped نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
gape نگاه خیره با دهان باز
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
bit میله فلزی داخل دهان اسب
bits میله فلزی داخل دهان اسب
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
gawp با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
granulose ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com