Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English
Persian
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
Other Matches
two way telephone equipment
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
parlance
مکالمه
palaver
مکالمه
colloquium
مکالمه
colloquia
مکالمه
parle
مکالمه
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
sign languages
مکالمه با اشاره
crosstalk
مکالمه متقابل
parley
مکالمه کردن
frequency of calls
تراکم مکالمه
parleyed
مکالمه کردن
parleying
مکالمه کردن
parleys
مکالمه کردن
conversation
مکالمه محاوره
sign language
مکالمه با اشاره
dialogist
مکالمه نویس
conversations
مکالمه محاوره
through call
مکالمه مستقیم
telephone conversation
مکالمه تلفنی
radiotelephony
مکالمه با بی سیم
duplex telephony
مکالمه تلفنی دو طرفه
chargeable call
مکالمه قابل پرداخت
telephone modal distance
مسافت مکالمه تلفنی
international call
مکالمه بین المللی
radio dicipline
انضباط مکالمه بی سیم
radiotelephony
مکالمه رادیو تلفنی
push to talk
کلید مکالمه تلفنی
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
fixed time call
مکالمه در زمان معین و ثابت
speaking tube
لوله مخصوص مکالمه بین دواتاق
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
I'm putting you through now.
شما را الان وصل میکنم.
[در مکالمه تلفنی]
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
interphone
سیستم تلفن یا مکالمه داخلی یک جنگ افزار
interrogator responder
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
auxiliary
اضطراری
involuntary
اضطراری
compulsive
اضطراری
emergency
اضطراری
auxiliaries
اضطراری
emergencies
اضطراری
coactive
اضطراری
Their eyes met.
آنها به هم زل زدند.
[همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
dialectic
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
maydays
پیام اضطراری
insurance stockage
ذخیره اضطراری
ditching
فرود اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency station
محل اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
missed approach
فرود اضطراری
mayday
پیام اضطراری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency exit
در خروج اضطراری
standby battery
باتری اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
bingo field
فرودگاه اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency
فوق العاده اضطراری
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergencies
فوق العاده اضطراری
landing mat
باند فرود اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
ditching
فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation
روش فرود اضطراری هلیکوپتر
fall back
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
accident ambulance
اتومبیل اضطراری برای حوادث
scuttled
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttles
غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle
غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
squawk may day
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call
فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com