Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
hymen
خدای عروسی ونکاح
hymens
خدای عروسی ونکاح
Other Matches
left handed marriage
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
oceanus
خدای دریا خدای اقیانوس
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
asclepius
خدای طب
titans
خدای خورشید
titan
خدای خورشید
the infinite god
خدای سرمد
my goodness (my God)
<idiom>
اوه خدای من
lar n
خدای خانگی
aeolian
خدای بادها
poseidon
خدای دریا
parcae
سه خدای سرنوشت
odin
خدای خدایان
the a of days
خدای ازلی
neptune
خدای دریاها
thank god
سپاس خدای را
the supreme
خدای بزرگ
ares
خدای جنگ
the supreme
خدای تعالی
the invisible
خدای نادیده
god the father
خدای پدر
godling
خدای کوچک
the ever lasting
خدای سرمد
the almighty god
خدای قادرمطلق
the supreme being
خدای تعالی
mars
بهرام خدای جنگ
monotheism
اعتقاد به خدای واحد
latri
پرستش خدای برحق
jahweh
یهو خدای یهود
satrun
خدای بذر کاری
pluto
خدای عالم اسفل
He is a pastmaster at it .
خدای اینکار است
idol
خدای دروغی مجسمه
the ever lasting fod
خدای ازلی و ابدی
woden
"ادین " خدای روز چهارشنبه
uranus
خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
valhalla
سالن پذیرایی خدای اودین
hephaestus
خدای اتش وفلز کاریhipster
hermes
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
the a of days
خدای سرمدی قدیم الایام
jhvh
یهوه خدای قوم یهود
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
saturnalia
جشن خدای زحل عیاشی
minerva
صنایع یدی خدای پزشکی
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
trinity
معتقدبوجود سه اقنوم در خدای واحد
Jehovah
یهو خدای بنی اسرائیل
pan-
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
proteus
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
priapus
خدای قدرت تناسلی جنس مذکر
incarnationist
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
pan
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
pans
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
parthenon
پارتنون معبد خدای اتنا در اتن
marriage
عروسی
nuptials
عروسی
bridal
عروسی
hymen
عروسی
espousal
عروسی
spousal
عروسی
wedlock
عروسی
matrimony
عروسی
weddings
عروسی
hymens
عروسی
wedding
عروسی
nuptial
عروسی
marriages
عروسی
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
vesta
الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
satyric
وابسته به نیم خدای جنگلی دیو صفت
marries
عروسی کردن
proposal of marriage
پیشنهاد عروسی
nuptial ceremonies
ایین عروسی
marriages
جشن عروسی
the nuptial day
روز عروسی
to chang one's condition
عروسی کردن
bridal
جشن عروسی
to get married
عروسی کردن
to change ones condition
عروسی کردن
the advantages of marriage
فوائد عروسی
wed
عروسی کردن با
marriage
جشن عروسی
marry
عروسی کردن
mismarriage
عروسی ناجور
wedding ring
انگشتر عروسی
internuptial
وابسته به عروسی
nuptial
نکاحی عروسی
hedge marriage
عروسی زیرجلی
handfast
پیمان عروسی
get marriage
عروسی کردن
digamy
عروسی دوباره
marriage preparations
تدارکات عروسی
nuptials
نکاحی عروسی
wedding
جشن عروسی
weddings
جشن عروسی
marriageable
درخور عروسی
matrimonial
وابسته به عروسی
bacchic
وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
kalki
نام دهمین واخرین مظهرvishnu خدای بزرگ هندوها
antenuptial
مربوط به پیش از عروسی
genial bed
رختخواب یافراش عروسی
postnuptial
وابسته به بعد از عروسی
marriage lines
گواهی نامه عروسی
espouse
عروسی کردن نامزدکردن
spousal
زفاف وابسته به عروسی
trigmous
سه بار عروسی کرده
espoused
عروسی کردن نامزدکردن
espouses
عروسی کردن نامزدکردن
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
espousing
عروسی کردن نامزدکردن
sham marriage
عروسی ساختگی یا دروغی
anniversaries
جشن سالیانه عروسی
remarried
دوباره عروسی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
anniversary
جشن سالیانه عروسی
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
to come dressed in your wedding finery
با لباس عروسی آمدن
married
عروسی کرده متاهل
remarry
دوباره عروسی کردن
a wedding with all the trimmings
[fixings]
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
golden weddings
جشن پنجاهمین سال عروسی
golden wedding
جشن پنجاهمین سال عروسی
diamond wedding
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
love match
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
d. wedding
جشن شصتمین سال عروسی
diamond weddings
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
relative impediment
محظور شرعی برای عروسی
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
consummates
انجام دادن عروسی کردن
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
consummate
انجام دادن عروسی کردن
consummating
انجام دادن عروسی کردن
consummated
انجام دادن عروسی کردن
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
wedding cake
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
hymeneal
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
p sexual relations
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
morganatic marriage
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
siva
خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com